قانون عشق p5
رفتم تو اتاق رو صندلی نشستم و سرمو گذاشتم رو میز علاوه بر بدن دردی که بخاطر دیشب داشتم سر درد هم بهش اضافه شد
درو باز کرد و یه لیوان آب گذاشت رو میزم
روی یکی از صندلی ها نشست و گفت :خانم الان باید چیکار کنیم؟
شقیقمو یکم فشار دادم تا از دردش کن بشه : نمیدونم ...باید چندین میلیارد ضرر بدم ...ااااه چه وضعی شده ...منشی مین بیا اینجا با هم حساب کتاب کنیم ببینم چقدر باید بپردازیم
اومد یه سری پوشه بهش دادم تا عدد های کلشو جمع ببنده خودمم مشغول بررسی خسارت های خودم بودم.
(جونگ کوک )
شماره میون سو رو گرفتم بعد از چند تا بوق جواب داد : الو جونگ کوک سلام
از صداش مشخص بود خستس
من:سلام ببین شرکت که کاراش تموم شد یه ادرس میفرستم برات ساعت ۵ بیا اونجا
بعد کمی مکث گفت: باشه ...راستش منم میخوام باهات حرف بزنم
بدون حرف دیگه ای قطع کردم ،خبرشو بهم داده بودن که سهامی که خریده بوده با شکست مواجه شده ......تا جایی که من میدونم در مرز ورشکستگیه
با خبری هم که داییم بهم داد و وضعیت میون سو از تصمیمم مطمئن تر شدم ......شاید دیگه وقتشه که با کسی که عاشقش بودم زندگی کنم
(میون سو)
شاید فکر خوبی باشه که با جونگ کوک مشورت بگیرم و کمکم کنه ، تو این مدتی که ازدواج کردیم من حمایتش کردم و شرکتش رو به اینجا رسوندم قطعا کمکم میکنه
با صدای منشی مین از فکر اومدم بیرون : خانم کار من تموم شد ....اینجا رو ببینید با در نظر گرفتن سود ما باید ۱۸ میلیارد به شرکت ها بدیم
من:ضرر خودمون هم ۲۶ میلیارد شده ...واقعا نمیدونم چجوری باید این همه رو جبران کنم ......تازه علاوه بر ۱۸ میلیارد و ضرر خودمون حقوق کارمندا و کارکنا هم باید این ماه بدم
تو موقعیت بدی گیر افتاده بودم ،تا بعد از ظهر با منشی مین نشستم تمام سرمایه ای که داشتم رو جمع بستم ......خیلی پول کم داشتم
در حدی که اگه تمام زمین ها رو ملک هام رو بفروشم و پس انداز و پول هام رو بدم باید شرکت هم بفروشم ، ولی نمتونم این شرکت تموم چیزیه که دارم پدرم این شرکتو بهم داده برام سخته به همین سادگی از دستش بدم ولی چاره ای نیست
نزدیک ۵ بود رانندمو مرخص کردم و به آدرسی که داده بود رفتم
کنجکاو بودم راجب چی میخواد باهام حرف بزنه که توی به کافه باهام قرار گذاشته
داخل شدم گارسون با احترام به سمت میزی که جونگ کوک نشسته بود راهنماییم کرد .....تنها چیزی که میتونست کمی حالم رو بهتر کنه بغل گرم جونگ کوک بود و یه کم هم محبت و عشق چیزی که خیلی وقته بهش نیاز داشتم
رو ب روش نشستم و سلام کردم سری رفتم سر اصل مطلب: میخواستم راجب یه چیزی باهات حرف بز..
جونگ کوک: اول بزار من حرف بزنم برای من مهمتره
درو باز کرد و یه لیوان آب گذاشت رو میزم
روی یکی از صندلی ها نشست و گفت :خانم الان باید چیکار کنیم؟
شقیقمو یکم فشار دادم تا از دردش کن بشه : نمیدونم ...باید چندین میلیارد ضرر بدم ...ااااه چه وضعی شده ...منشی مین بیا اینجا با هم حساب کتاب کنیم ببینم چقدر باید بپردازیم
اومد یه سری پوشه بهش دادم تا عدد های کلشو جمع ببنده خودمم مشغول بررسی خسارت های خودم بودم.
(جونگ کوک )
شماره میون سو رو گرفتم بعد از چند تا بوق جواب داد : الو جونگ کوک سلام
از صداش مشخص بود خستس
من:سلام ببین شرکت که کاراش تموم شد یه ادرس میفرستم برات ساعت ۵ بیا اونجا
بعد کمی مکث گفت: باشه ...راستش منم میخوام باهات حرف بزنم
بدون حرف دیگه ای قطع کردم ،خبرشو بهم داده بودن که سهامی که خریده بوده با شکست مواجه شده ......تا جایی که من میدونم در مرز ورشکستگیه
با خبری هم که داییم بهم داد و وضعیت میون سو از تصمیمم مطمئن تر شدم ......شاید دیگه وقتشه که با کسی که عاشقش بودم زندگی کنم
(میون سو)
شاید فکر خوبی باشه که با جونگ کوک مشورت بگیرم و کمکم کنه ، تو این مدتی که ازدواج کردیم من حمایتش کردم و شرکتش رو به اینجا رسوندم قطعا کمکم میکنه
با صدای منشی مین از فکر اومدم بیرون : خانم کار من تموم شد ....اینجا رو ببینید با در نظر گرفتن سود ما باید ۱۸ میلیارد به شرکت ها بدیم
من:ضرر خودمون هم ۲۶ میلیارد شده ...واقعا نمیدونم چجوری باید این همه رو جبران کنم ......تازه علاوه بر ۱۸ میلیارد و ضرر خودمون حقوق کارمندا و کارکنا هم باید این ماه بدم
تو موقعیت بدی گیر افتاده بودم ،تا بعد از ظهر با منشی مین نشستم تمام سرمایه ای که داشتم رو جمع بستم ......خیلی پول کم داشتم
در حدی که اگه تمام زمین ها رو ملک هام رو بفروشم و پس انداز و پول هام رو بدم باید شرکت هم بفروشم ، ولی نمتونم این شرکت تموم چیزیه که دارم پدرم این شرکتو بهم داده برام سخته به همین سادگی از دستش بدم ولی چاره ای نیست
نزدیک ۵ بود رانندمو مرخص کردم و به آدرسی که داده بود رفتم
کنجکاو بودم راجب چی میخواد باهام حرف بزنه که توی به کافه باهام قرار گذاشته
داخل شدم گارسون با احترام به سمت میزی که جونگ کوک نشسته بود راهنماییم کرد .....تنها چیزی که میتونست کمی حالم رو بهتر کنه بغل گرم جونگ کوک بود و یه کم هم محبت و عشق چیزی که خیلی وقته بهش نیاز داشتم
رو ب روش نشستم و سلام کردم سری رفتم سر اصل مطلب: میخواستم راجب یه چیزی باهات حرف بز..
جونگ کوک: اول بزار من حرف بزنم برای من مهمتره
۳۸.۸k
۰۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.