اقای مجر جگر تو چرا امروز انقدر ساکت
اقای مجري: جيگر تو چرا امروز انقدر ساکتي؟
جيگر: عاشق شدم! عاشق شدم! عاشق شدم!
مجري: بله!؟ مگه خرام عاشق ميشن!؟
فاميل دور: آقاي مجري با اين مهريه هاي امروزي ديگه فقط خران که عاشق ميشن!
جيگر: جيگرم! جيگرم! جيگرم!
اقای مجري: خب حالا طرف کي هست!؟ ايشون هم مثل شما خر...ببخشيد جيگره!؟
فاميل دور: آقاي مجري حتماٌ خره که قبور کرده زن اين شه ديگه!
جيگر: نه...مثل من نيست! آهوئه! آهوئه! آهوئه!
فاميل دور: رفتي عاشق آهو شدي اُلاغ!؟ تو با اين اعتماد به نفست چطور سُلطان جنگل نشدي!؟
جيگر: عاشق شدم! عاشق شدم! عاشق شدم!
مجري: بله!؟ مگه خرام عاشق ميشن!؟
فاميل دور: آقاي مجري با اين مهريه هاي امروزي ديگه فقط خران که عاشق ميشن!
جيگر: جيگرم! جيگرم! جيگرم!
اقای مجري: خب حالا طرف کي هست!؟ ايشون هم مثل شما خر...ببخشيد جيگره!؟
فاميل دور: آقاي مجري حتماٌ خره که قبور کرده زن اين شه ديگه!
جيگر: نه...مثل من نيست! آهوئه! آهوئه! آهوئه!
فاميل دور: رفتي عاشق آهو شدي اُلاغ!؟ تو با اين اعتماد به نفست چطور سُلطان جنگل نشدي!؟
- ۹۸۸
- ۲۴ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط