پارت ۱۹[عشق مافیا]
پارت ۱۹[عشق مافیا]
بعد از تموم شدن جلسه رفتم ب ا/ت یه سری بزنم احتمالا هنوز جا تراسه
رفتم جا تراس ک دیدم خابه خیلی کیوت خابیده بود
تخت رو یکم بزرگ تر کردم تا خودم هم جا شم(تخت و قربون مگه این مبل نبود:/)
وقتی درستش کردم ا/ت رو از پشت بغل کردم و کنارش خابیدم
از دید ا/ت
خابیده بودم ول با حس دست کسی دور کمرم از خواب پا شدم و به دست نگاه کردم
با خالکوبی های روی دستش فهمیدم کیه که ترسی به بدن اومد
با ترس سرم رو برگردوندم که دیدم چشماش بازه و داره نگام میکنه
+بیدار شدی
-
+ازم میترسی؟
-
+ا/ت
-ب..بله
+ازم میترسی؟
-اره چیزه اشتباه گفتم نه نه
+چرا دروغ میگی
-نه نمی..نمیترسم
-_-+
-خوب همه از مافیا ها میترسن دیگه ن
+ا/ت دروغ نگو چون باهات رابطه داشتم ازم میترسی
-اسمش رو میزاری رابطه؟
+ا/ت لطفا بحث اونو پا پیش نکش م..
-چرا نکشم تو بم تجاوز کردی منی که حتی به سن قانونی هم نرسیدم بعد داری میگی بحثش رو پا پیش نکشم
+ا/ت عصبی بودم باشه لطفا ببخش منو
-پس چرا از دست یونگی عصبی نشدی وقتی منو بغل کرد ها
+بهت میگم ولی الان نه
-چرا الان نه اصلا چرا من نباید همه چیزی که مربوط به زندگیمه رو الان ندونم
+چون هنوز واست زوده
-تو چرا باید در مورد زندگی من همه چیز رو بدونی ولی من نه
-چرا باید بهم بگی که چیکار کنم یا نکنم
+چون من تورو مال خودم کردم و به حرف هیچ کس جز من و خانواده ی نداشتت نباید گوش کنی فهمیدییی(داد)
-
+هوف لطفا عصبی نکن باش نمیخام بترسونمت
گریم گرفته بود چرا باید زندگیم با دشمنام یکی باشه
+ساعت هفت میخایم به اون سازمان حمله کنیم که سر صبحونه گفتم و احتمالا دیر میام و اینکه چون هنوز برات اتاق درست نکردیم باید تو اتاق من بخابی
-ب..باش
+شیر موز میخای؟
-چی؟
+شیر موز
-اها اره
+باش واستا تا بیارم
رفت از مینی یخچال دوتا شیر موز اورد و داد بهم
-ممنون
نی رو زدم تو شیر موز زدم و خوردم و اونم همین کار رو کرد (پس ن میخاستی یه کار دیگه کنه -_-)
وقتی خوردم میخاستم بزارمش رو میز که زیر دلم تیر بدی کشید که یه ناله ی کم و بیش بزرگ از سر دادم
خدا خدا میکردم میکردم تا تحریک نشه و الاهی شکر این خدا یه بار ب نفع ما کار کرد
+حالت خوبه میخای دکتر خبر کنم
-ن..نه خوبم
+از درد صدات در نمیاد بعد میگی خوبم
+سومیییییییییییی
©بله بله ارباب
+برو دکتر خبر کننننننن
©چشم
+زود باشش
منو بغل کرد و برد تو اتاق خودش و گذاشت رو تخت
+خوبی؟
-اره خوبم
+باش پس صبر کن تا دکتر بیاد
-باشه ولی خوبم لازم نبود بگی دکتر بیاد
+احتیاط شرت عقله بیبی
-انقد نگو بم بیبی
+چرا وقتی بیبیمی
-نیستم
+هستی
-چه گیری دادی به من ها این همه دختر تو این شهره که بهشون بگی بیبی زارت باید ب من بگی؟
+تو با بقیه دخترا فرق داری حتما فهمیدی که من قبلا با بقیه ی هرزه هام همراهیم میکردن ولی تو تنها کسی هستی که میخاد از دستم فرار کنه
پایان
یه راهنمایی برای پارت بعد امکان داره ا/ت حامله باشه جررر \ʕ •ᴥ•ʔ\
خوب دیگه از انتظار جر بخورید😐🔪
بعد از تموم شدن جلسه رفتم ب ا/ت یه سری بزنم احتمالا هنوز جا تراسه
رفتم جا تراس ک دیدم خابه خیلی کیوت خابیده بود
تخت رو یکم بزرگ تر کردم تا خودم هم جا شم(تخت و قربون مگه این مبل نبود:/)
وقتی درستش کردم ا/ت رو از پشت بغل کردم و کنارش خابیدم
از دید ا/ت
خابیده بودم ول با حس دست کسی دور کمرم از خواب پا شدم و به دست نگاه کردم
با خالکوبی های روی دستش فهمیدم کیه که ترسی به بدن اومد
با ترس سرم رو برگردوندم که دیدم چشماش بازه و داره نگام میکنه
+بیدار شدی
-
+ازم میترسی؟
-
+ا/ت
-ب..بله
+ازم میترسی؟
-اره چیزه اشتباه گفتم نه نه
+چرا دروغ میگی
-نه نمی..نمیترسم
-_-+
-خوب همه از مافیا ها میترسن دیگه ن
+ا/ت دروغ نگو چون باهات رابطه داشتم ازم میترسی
-اسمش رو میزاری رابطه؟
+ا/ت لطفا بحث اونو پا پیش نکش م..
-چرا نکشم تو بم تجاوز کردی منی که حتی به سن قانونی هم نرسیدم بعد داری میگی بحثش رو پا پیش نکشم
+ا/ت عصبی بودم باشه لطفا ببخش منو
-پس چرا از دست یونگی عصبی نشدی وقتی منو بغل کرد ها
+بهت میگم ولی الان نه
-چرا الان نه اصلا چرا من نباید همه چیزی که مربوط به زندگیمه رو الان ندونم
+چون هنوز واست زوده
-تو چرا باید در مورد زندگی من همه چیز رو بدونی ولی من نه
-چرا باید بهم بگی که چیکار کنم یا نکنم
+چون من تورو مال خودم کردم و به حرف هیچ کس جز من و خانواده ی نداشتت نباید گوش کنی فهمیدییی(داد)
-
+هوف لطفا عصبی نکن باش نمیخام بترسونمت
گریم گرفته بود چرا باید زندگیم با دشمنام یکی باشه
+ساعت هفت میخایم به اون سازمان حمله کنیم که سر صبحونه گفتم و احتمالا دیر میام و اینکه چون هنوز برات اتاق درست نکردیم باید تو اتاق من بخابی
-ب..باش
+شیر موز میخای؟
-چی؟
+شیر موز
-اها اره
+باش واستا تا بیارم
رفت از مینی یخچال دوتا شیر موز اورد و داد بهم
-ممنون
نی رو زدم تو شیر موز زدم و خوردم و اونم همین کار رو کرد (پس ن میخاستی یه کار دیگه کنه -_-)
وقتی خوردم میخاستم بزارمش رو میز که زیر دلم تیر بدی کشید که یه ناله ی کم و بیش بزرگ از سر دادم
خدا خدا میکردم میکردم تا تحریک نشه و الاهی شکر این خدا یه بار ب نفع ما کار کرد
+حالت خوبه میخای دکتر خبر کنم
-ن..نه خوبم
+از درد صدات در نمیاد بعد میگی خوبم
+سومیییییییییییی
©بله بله ارباب
+برو دکتر خبر کننننننن
©چشم
+زود باشش
منو بغل کرد و برد تو اتاق خودش و گذاشت رو تخت
+خوبی؟
-اره خوبم
+باش پس صبر کن تا دکتر بیاد
-باشه ولی خوبم لازم نبود بگی دکتر بیاد
+احتیاط شرت عقله بیبی
-انقد نگو بم بیبی
+چرا وقتی بیبیمی
-نیستم
+هستی
-چه گیری دادی به من ها این همه دختر تو این شهره که بهشون بگی بیبی زارت باید ب من بگی؟
+تو با بقیه دخترا فرق داری حتما فهمیدی که من قبلا با بقیه ی هرزه هام همراهیم میکردن ولی تو تنها کسی هستی که میخاد از دستم فرار کنه
پایان
یه راهنمایی برای پارت بعد امکان داره ا/ت حامله باشه جررر \ʕ •ᴥ•ʔ\
خوب دیگه از انتظار جر بخورید😐🔪
۱۰.۶k
۲۵ دی ۱۴۰۰