همیشه عادتش بود هر دفعه که میومد پیشم واسم یه چیزی یادگار

همیشه عادتش بود هر دفعه که میومد پیشم واسم یه چیزی یادگاری میذاشت ولی اخرین بار چیزی نداشت که بهم یادگاری بده واسه همین اشکاشو بهم داد،کسی چمیدونه شاید همین که چیزی نداشت اشکاشو دراورد نه جدا شدن از من.
xo
دیدگاه ها (۱۳)

■هرکــــــس□به سهـــــــم خود از دنیــــــــا■چیزی بر میــــ...

هرچه بیشتر فکر می‌کنمکمتر به یاد می‌آورم خودم راپیش از عاشقت...

آدم های صبور..،یه خصوصیت عجیب دارن،بی نهایت لبخند می زنن ......

راستش خیلی وقته کهدیگه مهم نیست کی چی میگهکی چجوری راجع بهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط