چنان یک کودک گریه کردم

چنان یک کودک گریه کردم؛
‏همان‌گونه خالی،
‏همان‌طور بی معنی و بی‌دلیل.
‏زیرا که من؛
‏خیلی به ناحق از تو دور هستم...!
دیدگاه ها (۰)

در انتظارتشده ام مانند آن پیرزن آلزایمری گوشه خانه سالمندان ...

وقتی تو نیستیشادی کلام نامفهومی ستو " دوستت می‌ دارم " رازی‌...

انگار قبل از آمدنت...تو را دوست داشتم!انگار تو را در جایی .....

تـوخصوصی ترین نیاز منیکه در گلــویمبا سیـلی سکوت سـرخ نگه ات...

بچه ها چطورید من ساوین هستم همونی که از ستایش فعالیت می کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط