علی که لحظه شناس خوبی👌 بود تصمیم گرفت از این فرصت ها برای
علی که لحظه شناس خوبی👌 بود تصمیم گرفت از این فرصت ها برای گفتگو درباره دین استفاده کند🙏 اتفاقاً آن ها هم بدشان نمی آمد و به این امور رغبت نشان میدادند.😌
با فرا رسیدن ماه رمضان این بحثها از محدوده کلاسها فراتر رفت و به ناهارخوری و باشگاه افسران رسید.
علی تصمیم گرفته بود روزه را بگیرد، هر چند دوره سخت بود و مخصوصاً کلاسهای عملی انرژی میبرد و او میتوانست با هفته ای یک سفر چند کیلومتری به شهرهای مجاور مشکل شرعی هم نداشته باشد، اما چنان حال روحانی خوبی داشت که نمی خواست که فضیلت ماه مبارک را از دست بدهد.😇
آمریکایی ها هنگام نهار وقتی می دیدند آن ها ناهار نمیخورند کنجکاو شدند🧐 و علت را میپرسیدند🤔 و علی می گفت: « ما روزه ایم! »
با کنجکاوی میپرسیدند: « روزه یعنی چه؟ و همین بهانه ای میشد برای بحث درباره روزه و اسلام.
_افق را رفتم از روزنامه آمریکایی سان رایزوسان ست درآوردم و بر اساس آن اذان را حساب کردم😎 خودم افق را تعیین کردم چون با مساجد آمریکا نتوانستم تماس برقرار کنم.
در اتاقی که داشتیم سحری درست میکردیم، افطار آماده می کردیم، بیشتر شیر و لبنیات بود عجیب صفای معنوی داشت صفای روزه از این طرف از طرف دیگر هم بحث با آمریکاییها!
شبها نیز دور میزی که علی و دوستانش مینشستند معمولاً شلوغ ترین میز میشد و بحث هایی در می گرفت.😊......
یک شب چند نفر از خلبانان های کوپتر که در جنگ ویتنام شرکت داشتند با علی بحثشان شد.
علی میگفت شما با چریکهای ویتنامی جنگ داشتید، زنان و بچه ها را چرا میکشتید؟ گیریم آنها مجرم بودند و نابودی حقشان بود؛ اما جانوران جنگل را چرا نابود کردید؟😳
در پایان شب یکی از خلبانان ناگهان حالش متغیر شد و شروع کرد به اشک ریختن😭. او در نیمه هوشیاری، همانطور که اشک می ریخت جنایتهای که در ویتنام کرده بود یک به یک می شمرد همه از شنیدن آنچه او کرده بود متأثر شده بودند.😢
سروان گفت: آقاجان اینجا آمریکاست نه حوزه علمیه قم😳 جای این شیخ بازیها این جا نیست. ☹️ما که نیامدهایم کسی را مسلمان کنیم بلکه به اندازه وزن ما دلار هزینه شده تا از رو دست اینها یک چیزی یاد بگیریم.🧐 #در_کمین_گل_سرخ #شهید_صیاد_شیرازی #بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#جذاب #هنر_عکاسی #در_کمین_گل_سرخ #شهید_صیاد_شیرازی #بریده_کتاب@ #مذهبی #شعر_و_ادبیات #کتاب #کتابخوانی #کتاب_خوب #معرفی_کتاب #بریده_کتاب
#هنر_عکاسی #جذاب #شهدا
با فرا رسیدن ماه رمضان این بحثها از محدوده کلاسها فراتر رفت و به ناهارخوری و باشگاه افسران رسید.
علی تصمیم گرفته بود روزه را بگیرد، هر چند دوره سخت بود و مخصوصاً کلاسهای عملی انرژی میبرد و او میتوانست با هفته ای یک سفر چند کیلومتری به شهرهای مجاور مشکل شرعی هم نداشته باشد، اما چنان حال روحانی خوبی داشت که نمی خواست که فضیلت ماه مبارک را از دست بدهد.😇
آمریکایی ها هنگام نهار وقتی می دیدند آن ها ناهار نمیخورند کنجکاو شدند🧐 و علت را میپرسیدند🤔 و علی می گفت: « ما روزه ایم! »
با کنجکاوی میپرسیدند: « روزه یعنی چه؟ و همین بهانه ای میشد برای بحث درباره روزه و اسلام.
_افق را رفتم از روزنامه آمریکایی سان رایزوسان ست درآوردم و بر اساس آن اذان را حساب کردم😎 خودم افق را تعیین کردم چون با مساجد آمریکا نتوانستم تماس برقرار کنم.
در اتاقی که داشتیم سحری درست میکردیم، افطار آماده می کردیم، بیشتر شیر و لبنیات بود عجیب صفای معنوی داشت صفای روزه از این طرف از طرف دیگر هم بحث با آمریکاییها!
شبها نیز دور میزی که علی و دوستانش مینشستند معمولاً شلوغ ترین میز میشد و بحث هایی در می گرفت.😊......
یک شب چند نفر از خلبانان های کوپتر که در جنگ ویتنام شرکت داشتند با علی بحثشان شد.
علی میگفت شما با چریکهای ویتنامی جنگ داشتید، زنان و بچه ها را چرا میکشتید؟ گیریم آنها مجرم بودند و نابودی حقشان بود؛ اما جانوران جنگل را چرا نابود کردید؟😳
در پایان شب یکی از خلبانان ناگهان حالش متغیر شد و شروع کرد به اشک ریختن😭. او در نیمه هوشیاری، همانطور که اشک می ریخت جنایتهای که در ویتنام کرده بود یک به یک می شمرد همه از شنیدن آنچه او کرده بود متأثر شده بودند.😢
سروان گفت: آقاجان اینجا آمریکاست نه حوزه علمیه قم😳 جای این شیخ بازیها این جا نیست. ☹️ما که نیامدهایم کسی را مسلمان کنیم بلکه به اندازه وزن ما دلار هزینه شده تا از رو دست اینها یک چیزی یاد بگیریم.🧐 #در_کمین_گل_سرخ #شهید_صیاد_شیرازی #بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#جذاب #هنر_عکاسی #در_کمین_گل_سرخ #شهید_صیاد_شیرازی #بریده_کتاب@ #مذهبی #شعر_و_ادبیات #کتاب #کتابخوانی #کتاب_خوب #معرفی_کتاب #بریده_کتاب
#هنر_عکاسی #جذاب #شهدا
۶.۹k
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.