┄┅┄┅┄✶ @Texet ghamgin ✶┄┅┄┅┄
┄┅┄┅┄✶ @Texet_ghamgin ✶┄┅┄┅┄
ساعت سه بعد از نیمه شب هست
درست در ساعتی که باید خواب هفت پادشاه را ببینیم ولذت ببرم از شب وخواب...
بیدارم
بیدار وخیره
خیره به سقف
حتی پلک هم نمیزنم
وفکر میکنم به گذشته ی پوچ وغم انگیز
به آینده مبهم
به حال،به حالی که در گیرودار اینده وگذشته داره نابود میشه
به سقف خیره تر که میشم
به تکراری بودن زندگی میرسم
پلک هایم سنگین میشود
وپوچی جهان را از این همه شلوغی وخلقت ها حس میکنم...
درست در همین لحظه اشک در چشمانم جمع میشود وبین اثبات وانکار خدا گیر میکنم
به زیبایی زنها،پروانه ها،گلها ورنگین کمانها وهرچیز زیبای دنیاکه فکر میکنم وجود خدارا باور میکنم
اما ناگهان چشمانم سیاهی میرود
تصویر سیاه زندگی من، زندگی مردم آفریقا،فقرای جهان،فرومایگان هستی،شکستگان زمینی،ناامیدان خاکی،معلولین خسته از ترحم به یادم می آید
این سیاهی های جهان نبود خدارا در وجودم فریادمیزنن
ومن یک شب دیگر را باامیدوناامیدی با کفر ومعتقدی به صبح میرسانم.....
ودر حسرت یک خواب ارام وراحت میمانم
خوابی شبیه به مرگ....
#
ساعت سه بعد از نیمه شب هست
درست در ساعتی که باید خواب هفت پادشاه را ببینیم ولذت ببرم از شب وخواب...
بیدارم
بیدار وخیره
خیره به سقف
حتی پلک هم نمیزنم
وفکر میکنم به گذشته ی پوچ وغم انگیز
به آینده مبهم
به حال،به حالی که در گیرودار اینده وگذشته داره نابود میشه
به سقف خیره تر که میشم
به تکراری بودن زندگی میرسم
پلک هایم سنگین میشود
وپوچی جهان را از این همه شلوغی وخلقت ها حس میکنم...
درست در همین لحظه اشک در چشمانم جمع میشود وبین اثبات وانکار خدا گیر میکنم
به زیبایی زنها،پروانه ها،گلها ورنگین کمانها وهرچیز زیبای دنیاکه فکر میکنم وجود خدارا باور میکنم
اما ناگهان چشمانم سیاهی میرود
تصویر سیاه زندگی من، زندگی مردم آفریقا،فقرای جهان،فرومایگان هستی،شکستگان زمینی،ناامیدان خاکی،معلولین خسته از ترحم به یادم می آید
این سیاهی های جهان نبود خدارا در وجودم فریادمیزنن
ومن یک شب دیگر را باامیدوناامیدی با کفر ومعتقدی به صبح میرسانم.....
ودر حسرت یک خواب ارام وراحت میمانم
خوابی شبیه به مرگ....
#
۱.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.