hi
زخمی که منو تو رو به هم رسوند پارت ④④
تمام قوطی و بسته ها تا ته خالی بود.. تازه سیگارم میکشیده.. قصد کشتن خودشو داره دختره ی خر دارو هارو با نسخهه مقایسه کردم همونا بود قرص هاو نسخه رو دادم نگهبان که بره بگیره.. به سولی گفتم برو سراغ درساش و هانا من پیش هانول میمونم.. در رو و بستمو لبه ی تخت کنار هانول نشستم.. موهاشو نوازش کردم و به صدای نفس های ارومش گوش دادم.. کنارش ضربان قلبم بالا میرفت و حس قشنگی دارها قلب و مغزم میپیچه.. چشماش تو هم جمع شد و بعد چند ثانیه کم کم چشم هاشو وا کرد خودمو بهش نزدیک کردم و دستش رو گرفتم و گفتم:هانول عزیزم خوبی؟ 🐼کو.. ک🐰جانم؟ 🐼ت.. ته.. یونگ رفت؟ 🐰اره عزیز رفت.. 🐼هانا.. هانا.. کوش؟ 🐰پیش سولیه نگران نباش.. 🐼باشه.. 🐰هانول؟ 🐼؟ 🐰چرا.. بهم نگفت.. ی آسم دا.. ری؟ 🐼از کج.. 🐰دکتر گفت.. قرص ها و اسپره ی اسمتم دیدم.. فقط ازت دلیل میخوام 🐼نگران.. میشدی.. 🐰این وضعیتت منو بیشتر نگران میکرد عزیزم.. 🐼ببخشید.. 🐰چیزی مونده بخوای بگی؟ 🐼نه.. حداقل الان یادم نمیاد 🐰پس اگه چیزی یادت اومد بگو/بوسه ی سطحی رو لبش/ فهمیدی 🐼باشه.. فهمیدم.. 🐰هانول.. 🐼جان🐰اگه.. به پدرم بگم.. حاضری باهام ازدواج کنی 🐼ما هنوز.. چند روزه باهمیم.. نمیدونم.. 🐰فکر میکنی جوابت چیه 🐼.. هیچ چیزی نمیتونم بهت بگم جونگ کوک.. هنوز به شناخت کامل نرسیدیم 🐰چقدر زمان میخوای؟ 🐼یه ماه یا دوماه لازمه 🐰خیلی خب.. پس صبر میکنم استراحت کن.. من برا یه کاری مجبورم برم بیرون.. شماره ام رو گوشیت سیو شده.. کاری داشتی زنگ بزن خب؟ یا حداقل به سولی بگو 🐼باشه.. ممنونم. 🐰/موهاشو نوازش میکنه/دارو هاتم به موقع بخور فرستادم برات بگیرن.. هروقت تموم شد بگو بگیرم برات 🐼باشه🐰خب استراحت کن من لباس بپوشم میرم. به سمت کمد رفتم و پیرهنی از توش کشیدم بیرون تیشرتم رو در واردم که هانول جیغش رفت هوا برگشتم سمتش گفتم:چیه؟ کی حمله کرده ؟🐼جونگ کوک چرا لباساتو در میاری؟ تازه فهمیدم ماجرا چیه گفتم:مگه دفعه اول ته بدن منو میبینی.. دوبار دیگه هم دیدی! 🐼بپوش بحث نکن🐰باشههه. پیرهنم رو تنم کردم و دکمه هاشو بستم.. 🐼حالا درست شد.. حالا میتونم بخوابم.. /الان چه ربطی داشت خوابیدنت خر کیوتت.. کتم رو ور داشتم و پوشیدم عطر زدم و موهام رو درست کردم بوسه ای به گونه اش زدم و گفتم:زود برمیگردم.. /به سمت ماشینم رفتم و سوار ماشینم شدم و به سمت عمارت پدرم رفتم ویو جیمین. خب.. امروز کلی کار داریم.. باید بیدار شم گوشیم رو ور داشتمو الارمش رو خاموش کردم دستم رو برگردوندم سر جاش که خورد به یه سری موهای نرم و کوتاه خوشم اومد شروع کردم نوازش کردنش.. وایسا.. من موهام این شکلی نی اصلا اینا موهای من نیست.. چشم وا کردم دیدم سه بیوک رفته تو بغلم.
تمام قوطی و بسته ها تا ته خالی بود.. تازه سیگارم میکشیده.. قصد کشتن خودشو داره دختره ی خر دارو هارو با نسخهه مقایسه کردم همونا بود قرص هاو نسخه رو دادم نگهبان که بره بگیره.. به سولی گفتم برو سراغ درساش و هانا من پیش هانول میمونم.. در رو و بستمو لبه ی تخت کنار هانول نشستم.. موهاشو نوازش کردم و به صدای نفس های ارومش گوش دادم.. کنارش ضربان قلبم بالا میرفت و حس قشنگی دارها قلب و مغزم میپیچه.. چشماش تو هم جمع شد و بعد چند ثانیه کم کم چشم هاشو وا کرد خودمو بهش نزدیک کردم و دستش رو گرفتم و گفتم:هانول عزیزم خوبی؟ 🐼کو.. ک🐰جانم؟ 🐼ت.. ته.. یونگ رفت؟ 🐰اره عزیز رفت.. 🐼هانا.. هانا.. کوش؟ 🐰پیش سولیه نگران نباش.. 🐼باشه.. 🐰هانول؟ 🐼؟ 🐰چرا.. بهم نگفت.. ی آسم دا.. ری؟ 🐼از کج.. 🐰دکتر گفت.. قرص ها و اسپره ی اسمتم دیدم.. فقط ازت دلیل میخوام 🐼نگران.. میشدی.. 🐰این وضعیتت منو بیشتر نگران میکرد عزیزم.. 🐼ببخشید.. 🐰چیزی مونده بخوای بگی؟ 🐼نه.. حداقل الان یادم نمیاد 🐰پس اگه چیزی یادت اومد بگو/بوسه ی سطحی رو لبش/ فهمیدی 🐼باشه.. فهمیدم.. 🐰هانول.. 🐼جان🐰اگه.. به پدرم بگم.. حاضری باهام ازدواج کنی 🐼ما هنوز.. چند روزه باهمیم.. نمیدونم.. 🐰فکر میکنی جوابت چیه 🐼.. هیچ چیزی نمیتونم بهت بگم جونگ کوک.. هنوز به شناخت کامل نرسیدیم 🐰چقدر زمان میخوای؟ 🐼یه ماه یا دوماه لازمه 🐰خیلی خب.. پس صبر میکنم استراحت کن.. من برا یه کاری مجبورم برم بیرون.. شماره ام رو گوشیت سیو شده.. کاری داشتی زنگ بزن خب؟ یا حداقل به سولی بگو 🐼باشه.. ممنونم. 🐰/موهاشو نوازش میکنه/دارو هاتم به موقع بخور فرستادم برات بگیرن.. هروقت تموم شد بگو بگیرم برات 🐼باشه🐰خب استراحت کن من لباس بپوشم میرم. به سمت کمد رفتم و پیرهنی از توش کشیدم بیرون تیشرتم رو در واردم که هانول جیغش رفت هوا برگشتم سمتش گفتم:چیه؟ کی حمله کرده ؟🐼جونگ کوک چرا لباساتو در میاری؟ تازه فهمیدم ماجرا چیه گفتم:مگه دفعه اول ته بدن منو میبینی.. دوبار دیگه هم دیدی! 🐼بپوش بحث نکن🐰باشههه. پیرهنم رو تنم کردم و دکمه هاشو بستم.. 🐼حالا درست شد.. حالا میتونم بخوابم.. /الان چه ربطی داشت خوابیدنت خر کیوتت.. کتم رو ور داشتم و پوشیدم عطر زدم و موهام رو درست کردم بوسه ای به گونه اش زدم و گفتم:زود برمیگردم.. /به سمت ماشینم رفتم و سوار ماشینم شدم و به سمت عمارت پدرم رفتم ویو جیمین. خب.. امروز کلی کار داریم.. باید بیدار شم گوشیم رو ور داشتمو الارمش رو خاموش کردم دستم رو برگردوندم سر جاش که خورد به یه سری موهای نرم و کوتاه خوشم اومد شروع کردم نوازش کردنش.. وایسا.. من موهام این شکلی نی اصلا اینا موهای من نیست.. چشم وا کردم دیدم سه بیوک رفته تو بغلم.
- ۴.۹k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط