ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی

ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی

که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان افتد

#صائب_تبریزی
دیدگاه ها (۳)

تا تو نقاش دل تنگ منی، دقت کنبرگ ها را نکنی زرد! دلم می‌گیرد...

گره به کار من افتاده است از غم غربتکجاست چابکی دست‌های عقده‌...

تازه از بدرقه ی درد به خویش آمده بودمکه به مهمانیم از سوی تو...

وفا زورِ تحمل حقیقت دیگری ست.و تنها آنان که تاب حقیقت دارند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط