بارداری
"بارداری"
سناریو
ا.ت:نامی جونم
نامجون:جانم ا.ت قشنگم
ا.ت:یچی بگم؟
نامجون:باشه(و بعد کتاب تو دستش رو میبنده)
ا.ت:نامی من باردارم(با ذوق)
نامجون:بیا بغلم مامان کوچولو
___
ا.ت:جیناااااا
جین:فرشته کوچولو منو صدا کرد؟(و میره پیش ا.ت)
جین:جانم؟
ا.ت:تو قراره بابا بشی(با لبخند)
جین:ینی میگی باید تو این خونه به جای دو تا سه تا خوشتیپ زندگی کنن؟(با خنده)
(و بعد دوتایی میخندن)
___
ا.ت:پیشی خوابالوی من پاشو کارت دارم
شوگا:چیه بگو
ا.ت: قراره یه ادم دیگه هم بیاد پیشمون(با ذوق)
شوگا:اها که اینطور حالا برو میخوام بخوابم
ا.ت:یونگیییییی(عصبی)
___
ا.ت:هوسوکاا
جیهوپ:چیزی شده دارلینگم؟
ا.ت:قراره مامان شم
جیهوپ:اوخی کوچولوی من
(و بعد همو بغل میکنن)
___
ا.ت:جیمینااا
جیمین:موچی میخوای؟
ا.ت:نه برام ضرر داره
جیمین:چرا تا دیروز که خوب بودی
ا.ت:من باردارم
جیمین:ینی میگی چون بارداری نمیتونی دیگه موچی بخوری؟(خوشحال)
ا.ت:اه جیمینا
___
ا.ت:اقای کیم
تهیونگ:بله؟
ا.ت:داری بابا میشی
تهیونگ:عه که اینطور
ا.ت:همین؟
تهیونگ:نه بیا بغلم
(و بعد همو با خنده بغل میکنن)
___
ا.ت:کوکی
جونگ کوک:چیه بیبی؟
ا.ت:قراره نینی دار بشیم(ذوققق)
جونگ کوک:بم بستمونه که
ا.ت:واقعا داری بچه ی منو با سگ مقایسه میکنی؟(ناراحت)
جونگ کوک:شوخی کردم قشنگم(لبخند)
(و بعد جونگ کوک دستشو میزاره رو شکم ا.ت و میگه)قراره بهترین بابای دنیا رو داشته باشی
___
پایان
سناریو
ا.ت:نامی جونم
نامجون:جانم ا.ت قشنگم
ا.ت:یچی بگم؟
نامجون:باشه(و بعد کتاب تو دستش رو میبنده)
ا.ت:نامی من باردارم(با ذوق)
نامجون:بیا بغلم مامان کوچولو
___
ا.ت:جیناااااا
جین:فرشته کوچولو منو صدا کرد؟(و میره پیش ا.ت)
جین:جانم؟
ا.ت:تو قراره بابا بشی(با لبخند)
جین:ینی میگی باید تو این خونه به جای دو تا سه تا خوشتیپ زندگی کنن؟(با خنده)
(و بعد دوتایی میخندن)
___
ا.ت:پیشی خوابالوی من پاشو کارت دارم
شوگا:چیه بگو
ا.ت: قراره یه ادم دیگه هم بیاد پیشمون(با ذوق)
شوگا:اها که اینطور حالا برو میخوام بخوابم
ا.ت:یونگیییییی(عصبی)
___
ا.ت:هوسوکاا
جیهوپ:چیزی شده دارلینگم؟
ا.ت:قراره مامان شم
جیهوپ:اوخی کوچولوی من
(و بعد همو بغل میکنن)
___
ا.ت:جیمینااا
جیمین:موچی میخوای؟
ا.ت:نه برام ضرر داره
جیمین:چرا تا دیروز که خوب بودی
ا.ت:من باردارم
جیمین:ینی میگی چون بارداری نمیتونی دیگه موچی بخوری؟(خوشحال)
ا.ت:اه جیمینا
___
ا.ت:اقای کیم
تهیونگ:بله؟
ا.ت:داری بابا میشی
تهیونگ:عه که اینطور
ا.ت:همین؟
تهیونگ:نه بیا بغلم
(و بعد همو با خنده بغل میکنن)
___
ا.ت:کوکی
جونگ کوک:چیه بیبی؟
ا.ت:قراره نینی دار بشیم(ذوققق)
جونگ کوک:بم بستمونه که
ا.ت:واقعا داری بچه ی منو با سگ مقایسه میکنی؟(ناراحت)
جونگ کوک:شوخی کردم قشنگم(لبخند)
(و بعد جونگ کوک دستشو میزاره رو شکم ا.ت و میگه)قراره بهترین بابای دنیا رو داشته باشی
___
پایان
- ۵.۵k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط