مرد با تموم تردیدهات دوست داشتم

مرد : با تموم تردیدهات دوست داشتم
زن : تو منو دوست داشتی ؟
مرد : بیش از اونچه که فکر کنی !
زن :یادته چطور خشمگین می شدی ، خشم تو منو می ترسوند
مرد : اوووم ، اما تو هیچ وقت باور نکردی خشم های من از نداشتنت بود
زن :نه نه تو هیچ وقت دوسم نداشتی

مرد :دستامو یادته ؟
زن : آره دست ها تو همیشه دوس داشتم،
|زن می خندد|
زن : انگشتاتو وقتی می پرید و هواپیما می شد و کلی می خندوندیم
مرد : خندوندنتو دوس داشتم خیلی خیلی زیاد اما تو بازم می گفتی دوسم نداشتی
زن : تو واقعا منو دوس داشتی ؟
|مرد سکوت می کند |

زن : تو هیچ وقت دوسم نداشتی معلوم بود
مرد : من بخاطر تو از تو گذشتم
این اسمش عشق نبود ؟

زن : نه نمی دونم ، نه تو دوسم نداشتی

مرد: هنوزم جونم در می آد برات

زن :چیزی گفتی؟

مرد : من ؟ نه !
من هیچوقت دوست نداشتم

زن : میدونستم

مرد : چقدر دلم برات تنگ شده

زن ...
#هومن_داوودی
دیدگاه ها (۱)

حالم خوب نیست و اینکه میدونم کسی هم نمیتونه حالم رو خوب کنه ...

‏بی تفاوت شدن یک چیزی تومایه های "مرگ مغزیه"*یَـــ ـرِگِه*

واقعیتش اینکه خیلی چیزا رو فراموش نمیکنیم فقط تظاهر به فرامو...

من رفتم. ترک کردم. ولی هیچوقت نفهمیدم چرا یهویی دیگه دوستم ن...

باباییاگه بهم بگن کل دنیا رو بگیر بابات رو ول کن، بدون فکر ک...

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط