چندپارتی

#چندپارتی
#درخواستی
Part 4
ات ویو^
خب مثل اینکه زندگیم بیشتر میخواد تخ_ مضخرف بشه
ازونجایی که مجبورم سعی کردم یه غذا خوب برای اون مردک درست کنم
فلیکس ویو^
ببینیم این دختر کوچولو چقد میتونه اینجا دووم بیاره
انقد کار کرده بودم که دیگه گشنه شدم پس چرا اینا غذا رو حاضر نمیکنن چقد بدرد نخورن
*آشپزخونه*
_هوی پس چرا غذا حاضر نشده؟گشنمه
¥ببخشید ارباب خدمتکا-
+شامتون حاضره ارباب اگه میخواید میل کنید براتون بیارم
_او پس تو مسئول غذای من شدی خب غذامو بیار ببینم کارت چطوره
+چشم حتما
نشسته بودم و منتظر غذا که بوهای خوبی میومد امیدوارم مزه‌ی غذا هم مثل بوش باشه
+بفرمایید ارباب نوش جان
_خیلی خب بزار بچشمش
این..این غذا...بهترین غذاییه که خوردم وای دستپختش عالیه
_هوم بدک نیس کارت خوب بود ازین به بعد همینکارو انجام بده
+بله چشم ارباب
ویو ات^
از قیافش معلوم شد که خیلی خوشش اومد خوبه حالا شاید یکم بهم اعتماد کنه مخصوصا با اون طرز حرف زدنم هع به همین خیال باش که من باز برات غذا درست کنم مردک
همه چیزو جمع کردیم و آجوما به همه گفت که میتونن برن استراحت کنن اما من نه من میخوام بزنم به چاک
مثل اینکه الان ساعت خاموشی بود اما مطمئنن اینجا پر از بادیگارد پس باید حواسمو جمع کنم
دیدگاه ها (۲)

#چندپارتی#درخواستیPart 5ات ویو^نفسم بالا نمیومد، انقد دویده ...

#چندپارتی#درخواستیPart 6ات ویو^ باید با این زندگی کنار بیام....

#چندپارتی#درخواستیPart 3¥خب دخترجون ببین اینجا قوانین خودشو ...

#چندپارتی#درخواستیPart 2ات ویو^ *فلش بک تو کافه*زندگی تو این...

نام فیک:عشق مخفیPart: 10ویو ات*با ترس نگاش کردم*دکمه ی لباسش...

پارت⁵برگشتم که با ارباب مواجه شدمکوک. چرا نخوابیدیآ.ت.خوابم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط