کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید وبا تکبر گفت:
.
.
.
بکار ؛
.
.
.
بکار که از تو کاشتن است وازما خوردن!
.
.
.
کشاورز نگاهی ب او انداخت و گفت: دارم یونجه میکارم!!!
.
.
.
بکار ؛
.
.
.
بکار که از تو کاشتن است وازما خوردن!
.
.
.
کشاورز نگاهی ب او انداخت و گفت: دارم یونجه میکارم!!!
۷۲۷
۲۲ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.