سماور قل قل میکند

‍ سماور قل قل میکند .
مادربزرگ پایش را دراز کرده است .
بوی بهار نارنج میدهد چارقدش
زیر چشمی نگاهم میکند،سر قندان را برمیدارد
یک آب نبات به من میدهد ویکی خودش برمیدارد
میگوید: بین خودمون باشه
من میخندم
او هم میخندد
توی چشمش آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکند
من هم نگاه میکنم

"
"
"
"
"

سماور قل قل میکند .
پایم را دراز کرده ام.
وامانده دردش امانم را بریده
نوه کوچکم نگاهم میکند
آب نباتی از قندان بر میدارم ،به او میدهم و یکی برای خودم
میگویم: بین خودمون باشه
او میخندد ،مثل فرشته ها
من لبخند میزنم ، گریه ام میگیرد

توی چشمم آب میافتد به سقف اتاق نگاه میکنم
توی دلم میگویم
دلم برای فرشته ها تنگ می شود


#عکس_نوشته #عکس
دیدگاه ها (۳)

این روزهاآدم دلش همینطوری تنگ می شودبرای هرچه که نیستبرای پی...

براستی زن بودن کار مشکلی است !مجبوری مانند یک کدبانو رفتارکن...

از دلمتا لب ایوان شما راهی نیست؛نیمه جانی‌ست در این فاصله،قر...

ماهی ها نه گریه میکنندنه قهر و نه اعتراض!ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻗﯿﺪ...

صحنه,پارت یازدهم

صحنه;پارت دوازدهم

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط