ما که رقصیدیم به هرسازی زدی ای روزگار

ما که رقصیدیم به هرسازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر دل شکستی روزگار
خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم با بدی ای روزگار
فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه ام
بهر شاگردت عجب سنگ تمامی روزگار
گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبز
بهر من پاییزی وفصل خزانی روزگار
میکنم دل خوش به هر چیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی بر خنده ام چنگ روزگار
کاش می گفتی ز آزارم چه حاصل میشود
وای عجب بی معرفت اهل جفایی روزگار چون پرنده باچه شوقی لانه برهم میزنم دست بی رحمت کند خانه خرابم روزگار چرخ گردون بادلم نامهربان باشدولی باهمه درد وغمت بازم صبورم روزگار
دیدگاه ها (۵)

ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ ...

بیاد هم باشیم ...

#خیرمقدم_صبحصبحدلیل عزم کیهانینوای الهام آسمانیو نشانه ی شور...

سیصد گُل سرخ و یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می تــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط