عشق پولی پارت

«عشق پولی پارت۲۸»
(دیگ واقعا نمیتونستم اسماتت بنویسممم ببخشید)
بیدار شدی دیدی تو بغل دالی باز دوباره همون قیافه ی پوکر فیس و گرفتی ‌دال چشماشو باز کرد و توهم یکم‌چشمات گرد شد
∆چرا ناراحتی؟
+میخوای خوشحال باشم؟؟؟
∆از اینجا بدت میاد؟
+اره میخوای با این اتفاقا خوشحال باشم؟
دال نزدیکت شدو لباشو‌گذاشت رو لبت میمکید همکاری نکردیو کشیدی کنار ک بهت نزدیک تر شدو روی گردنت مازکای بنفش گذاشت و بعدش پاشد و تو‌روتو کردی انور
∆روتو برگردون توک منو دید چرا روتو‌برمیگردونی؟
کلتو اوردی طرفشو چشماتو گرد‌کردیو مثل جن نگاش کردی
+الان خوبه؟
اهمیت ندادو رفت حموم توعم لباساتو پوشیدی و زیر پتو خودتو قایم کردیو اونم اومد
∆هی برو دوش بگیر برات‌ لباس میارن
رفتی دوش گرفتی و اومدی برات لباس گذاشتن و پوشیدیش و مشستیو یهو چن نفر اومدن دیگه عادت کرده بودی و بردنت تو ی خونه ی دیگه ی نامه اونحا بود خوندیشو از طرف دال بود
دیدگاه ها (۰)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط