در روزنامه میخواند

در روزنامه میخواند
اما پسر کوچکش مزاحمش میشد
پدر صفحه ای از روزنامه باعکس نقشه جهان قطعه قطعه کرد،به پسر داد و گفت:ببینم میتوانی جهان را دقیقا همان طور که هست بچینی؟
میدانست پسرش تمام روز گرفتار اینکار است
اما یک ربع بعد پسر با نقشه کامل برگشت
پدر پرسید:جغرافی بلدی؟چگونه این نقشه را چیدی؟
پسر گفت:نه.پشت این صفحه عکس یک آدم بود.وقتی آن آدم را دوباره ساختم،دنیا را هم ساختم


#خاص #جذاب #بینظیر #پروفایل #عکس_پروفایل #تنهایی #تکست_خاص #تکست_سنگین #تکست #قشنگ #زیبا
دیدگاه ها (۳)

چه زیباستزندگی کردن با امید…نه امید بخود؛که غرور است !نه امی...

اما نه فصل خزان زرد!دوباره پاییزاما نه فصل اندوه و درد!دوبار...

سخت است حرفت را نفهمند،سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفه...

عشق چیست؟ جز آنکه زن همدمی باشد برای مرد، و مرد تکیه گاهی بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط