پارت چهارم
پارت چهارم...!
گل های رز یونسی ...!
هودونگ : سلام مجری این دور همی کانگ هودونگ هستم سال اولی رشته وکالت ... خوش میگذره؟
همه : بله
هودونگ : اه خوبه ... خب حالا به برنامه هایی که آماده کردیم برسیم ... قرعه کشی لاو شات هستین ؟ هورااا
هودونگ با هیجان دستهاش رو توی هم کوبید و گفت: و بعله بالاخره اولین زوج ما سوکجین و گیونگ می
همه با ذوق و خوشحالی شروع به تشویق کردند و سوکجین و گیونگ می با لبخند و هیجان به سمت همدیگه رفتن دست هاشون و به هم قفل کردن و شات های سوجو رو خوردن
هودونگ : نوبت کاپل دومه هودونگ با همون لحن پرانرژی و با یه ژست نمایشی اسم چان و سونگمین فریاد زد : و زوج دوم چان و سونگمین بیاین اینجا
چان با شنیدن اسم خودش خجالت کشید ناخودآگاه خودشو جمع کرد حس میکرد همه نگاهها به سمتش چرخیده و این نگاها به اون حس خفگی میدادن انگار دیگه توانایی نفس کشیدن نداشت از طرف دیگه میز سونگمین هم دست کمی از اون نداشت جونسو که متوجه معذب بودنش شده بود سعی کرد با یه لبخند دلداریش بده ولی سونگمین فقط یه لبخند مصنوعی تحویلش داد دلش میخواست یه جوری از این وضعیت فرار کنه
هودونگ که انگار اصلاً متوجه حال و هوای اونا نبود با خنده گفت : زود باشین منتظریم
چان زیر لب، طوری که فقط جونگین بشنوه گفت : اه سختمه این کار و با فردی که بار اول می بینم انجام بدم
سونگمین هم تو دلش با خودش کلنجار میرفت : اخه چرا من؟ چرا الان ؟ اصلا نمیفهمم
هر دو به سمت هودونگ رفتن چان یه لحظه چشمش به سونگمین افتاد اون واقعا به چشم چان زیبا به نظر میومد هودونگ شات های سوجو رو داد دست شون دست چان و سونگمین بهم قفل شد و هر دو صورت شون و اون ور کردن و شات های رو خوردن و بعدش بدون هیچ نگاه اضافی رفتن سرجاشون نشستن اما قلب هاشون محکم در سینه شون میکوبید این چه حسیه ؟ چرا فقط حس خجالت ندارن ؟ این حس تپش شدید دیوانه وار و هر دوشون داشتند ولی هنوز نمیدونستند این چه حسیه فقط خجالت؟ یا این عشقه؟
#YV
گل های رز یونسی ...!
هودونگ : سلام مجری این دور همی کانگ هودونگ هستم سال اولی رشته وکالت ... خوش میگذره؟
همه : بله
هودونگ : اه خوبه ... خب حالا به برنامه هایی که آماده کردیم برسیم ... قرعه کشی لاو شات هستین ؟ هورااا
هودونگ با هیجان دستهاش رو توی هم کوبید و گفت: و بعله بالاخره اولین زوج ما سوکجین و گیونگ می
همه با ذوق و خوشحالی شروع به تشویق کردند و سوکجین و گیونگ می با لبخند و هیجان به سمت همدیگه رفتن دست هاشون و به هم قفل کردن و شات های سوجو رو خوردن
هودونگ : نوبت کاپل دومه هودونگ با همون لحن پرانرژی و با یه ژست نمایشی اسم چان و سونگمین فریاد زد : و زوج دوم چان و سونگمین بیاین اینجا
چان با شنیدن اسم خودش خجالت کشید ناخودآگاه خودشو جمع کرد حس میکرد همه نگاهها به سمتش چرخیده و این نگاها به اون حس خفگی میدادن انگار دیگه توانایی نفس کشیدن نداشت از طرف دیگه میز سونگمین هم دست کمی از اون نداشت جونسو که متوجه معذب بودنش شده بود سعی کرد با یه لبخند دلداریش بده ولی سونگمین فقط یه لبخند مصنوعی تحویلش داد دلش میخواست یه جوری از این وضعیت فرار کنه
هودونگ که انگار اصلاً متوجه حال و هوای اونا نبود با خنده گفت : زود باشین منتظریم
چان زیر لب، طوری که فقط جونگین بشنوه گفت : اه سختمه این کار و با فردی که بار اول می بینم انجام بدم
سونگمین هم تو دلش با خودش کلنجار میرفت : اخه چرا من؟ چرا الان ؟ اصلا نمیفهمم
هر دو به سمت هودونگ رفتن چان یه لحظه چشمش به سونگمین افتاد اون واقعا به چشم چان زیبا به نظر میومد هودونگ شات های سوجو رو داد دست شون دست چان و سونگمین بهم قفل شد و هر دو صورت شون و اون ور کردن و شات های رو خوردن و بعدش بدون هیچ نگاه اضافی رفتن سرجاشون نشستن اما قلب هاشون محکم در سینه شون میکوبید این چه حسیه ؟ چرا فقط حس خجالت ندارن ؟ این حس تپش شدید دیوانه وار و هر دوشون داشتند ولی هنوز نمیدونستند این چه حسیه فقط خجالت؟ یا این عشقه؟
#YV
- ۱.۳k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط