اتاقهای تودرتوپنجرههایی که روبههم باز میشن
اتاقهای تودرتو؛پنجرههایی که روبههم باز میشن
آبپاشُ پر از آب میکنم تا از لبهی پنجرهی اتاق آقاجون بدم دستش تا گلدونای مریم نازشو آبپاشی کنه
از توی حیاط آقاجونو صدا میزنم
نمیشنوه؛مجبورم خودم برم بالا
عبای آقاجون از گلْ میخ روی دیوار آویزونه
هوای اتاق عجیب آهستهست
حتمی آقاجون رفته دست به آب
مریم نازارو آب میدم
همیشه بوی گل محمدی میاد تو اتاق آقاجون
میشینم کنار پنجره؛تکیه میدم به مخده
از اون بالا تو حیاط میبینمش؛منتظر میمونم تا بیاد
قراره برام از قدیما بگه...
از اون وقتا که با خانم جون آشناشد...
🍂
زندگی_درهمین_حوالیست
آبپاشُ پر از آب میکنم تا از لبهی پنجرهی اتاق آقاجون بدم دستش تا گلدونای مریم نازشو آبپاشی کنه
از توی حیاط آقاجونو صدا میزنم
نمیشنوه؛مجبورم خودم برم بالا
عبای آقاجون از گلْ میخ روی دیوار آویزونه
هوای اتاق عجیب آهستهست
حتمی آقاجون رفته دست به آب
مریم نازارو آب میدم
همیشه بوی گل محمدی میاد تو اتاق آقاجون
میشینم کنار پنجره؛تکیه میدم به مخده
از اون بالا تو حیاط میبینمش؛منتظر میمونم تا بیاد
قراره برام از قدیما بگه...
از اون وقتا که با خانم جون آشناشد...
🍂
زندگی_درهمین_حوالیست
- ۲۵.۹k
- ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط