درویشی را دیدم شتابان می دوید گفتمدرویش کجا

درویشی را دیدم شتابان می دوید. گفتم:درویش کجا؟

گفت:مراسم عزا. گفتم:مگه کی مرده؟

اهی کشید و گفت: مردانگی و وفا
دیدگاه ها (۱۸)

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به ج...

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانه عشق است چه مس...

صبح اتفاق قشنگیستبیخود نیست گنجشک ها شلوغش میکنند🌸 امروز روز...

‍ من به عنوان یک زن، نمیگویم که میز آرایش نداشته باشی، اما م...

درویشی را دیدم شتابان میدود!! گفتمش درویش کجا؟؟؟گفت مراسم عز...

رمان: نیروی عشق پارت:۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط