✅طومار
✅طومار
اوضاع تدارکات بد جوری به هم ریخته بود، آه در بساط نداشتیم و پاسخ مسئولان بالاتر همیشه بردباری، امید به فردا و توکل بود.
فرمانده مقر ما آدم اهل شوخی و مزاحی بود، یک روز گفت: « میخواهم به عنوان گزارش کار سیاهه ای از اجناس موجود در تدارکات تهیه کنم و برای مقامات لشگر بفرستم.»
طوماری تهیه شد، همه امضا کردیم، شرح بعضی اقلام چنین بود: «نخود، چهار عدد، لوبیا پنج عدد، روغن نباتی جامد یک گرم، برنج دم سیاه فرد اعلا دو مثقال، و به همین ترتیب تا آخر، بعضی از بچهها در محل امضا یا اثر انگشت خود گوشه و کنایههایی نوشته و طرح و تصویرهای زیبایی کشیده بودند و طومار به یاد ماندنی شد.
💥 #خمپاره
😂همراه با خاطرات طنز دفاع مقدس
اوضاع تدارکات بد جوری به هم ریخته بود، آه در بساط نداشتیم و پاسخ مسئولان بالاتر همیشه بردباری، امید به فردا و توکل بود.
فرمانده مقر ما آدم اهل شوخی و مزاحی بود، یک روز گفت: « میخواهم به عنوان گزارش کار سیاهه ای از اجناس موجود در تدارکات تهیه کنم و برای مقامات لشگر بفرستم.»
طوماری تهیه شد، همه امضا کردیم، شرح بعضی اقلام چنین بود: «نخود، چهار عدد، لوبیا پنج عدد، روغن نباتی جامد یک گرم، برنج دم سیاه فرد اعلا دو مثقال، و به همین ترتیب تا آخر، بعضی از بچهها در محل امضا یا اثر انگشت خود گوشه و کنایههایی نوشته و طرح و تصویرهای زیبایی کشیده بودند و طومار به یاد ماندنی شد.
💥 #خمپاره
😂همراه با خاطرات طنز دفاع مقدس
۱.۴k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.