زندگی احساسی من

زندگی احساسی من
p10
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بکی:حسابتو میرسم

تسوکی نائکو داشتن تو خیابون قدم میزدن هرهر کرکر میخندیدن بکی دیگه تامل نداشت رفت جلو

بکی:دیگه تامل ندارم دختره هرزه فکر کردی میتونی تسوکی بدزدی(مشتی زدش)

تسوکی:چیکار میکنیییی

بکی:دارم از عشقمون محافظت میکنم

نائوکو:هی دور بر تسوکی چیکار میکنییی

بکی:همسرشم تو فک کروی میتونی باهاش ازدواج کنی کور خوندی ک.ص.خل

تسوکی:اما نائوکو..(بکی بوسش کرد-لب لبی🔪😐)

بکی خیلی سریع بود جوری که تسوکی حتا نمیتونست نفش بکشه(نکته-الان اینا داخل خیابونن جلوی مردم😂🔪)بلاخره بکی ولش کرد داشت نگاش میکرد تسوکی خشکش زده بو چشاش چهار تا شده بودن

تسوکی:ا..م..ا..نا...نا...نائوکو...خوا..خواه....خواهر کوچیکمه(صلواتتتتتت)

بکی:ها؟(پشماش ریخته)

نائوکو:داداش حداقل میگفتی دوست دختره حساسه خب

بکی:داداششش؟؟(فرار کرد)
دیدگاه ها (۱۵)

ولی این دوتاااااا*-*

ولی اینااااااااااا-_-

پارت بعدی زندگی احساسی من نوشتم خیلی سم شد وقتی غذا کوفت کرد...

من ۱۰هفته پیش قول داده بودم فیک دازای بنویسم الان یادم اومدد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط