عمو قاسم اسم مرا هوشنگ گذاشته بود از تو شاهنامه پید

‍ عمو قاسم اسم مرا "هوشنگ" گذاشته بود . از تو شاهنامه پیدا کرده بود . که با لهجه ی محلی "هوشو" صدایم میکردند یعنی "هوشنگ کوچولو" . گویا مادرم اسمم را رحیم گذاشته بود . من تنها "هوشنگِ" آبادی بودم . هرکس ایراد میگرفت و میگفت : "هوشنگ" یعنی چه ؟ عمو میگفت یعنی "باهوش ، تیزهوش " فارسیِ خلاصه . آغ بابا میخندید و میگفت : "تیزهوش" رو قبول داریم ولی "هوشش" را نه ! #شما_که_غریبه_نیستید #هوشنگ_مرادی_کرمانی #رمان #بخون
دیدگاه ها (۲)

رمان تاریخی و تحسین‌شده«نامیرا» نوشته صادق کرمیار که به موضو...

خبرت خراب‌تر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نما...

✅ همسرش می گفت : قبل از عقدمان خواب دیدم ، هوا بارانی است...

استاد پناهیان:عاشق خدا شدن سخت نیست، مقدمۀ آن دشوار است.مقدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط