فصل دوم پدرخوانده ولی اسمش عوض شد
فصل دوم پدرخوانده ولی اسمش عوض شد
خب بریم شروع کنیم
_ا.ت تو زنده ایی راستی تو این دوهفته تغییرات زیادی کردی
+هه دو هفته یوراااا(داد)
&بله چته؟!
+مگه بعش نگفتی؟!
&نه من میرم گشنمه
+چون یه بغض الکی کردی؟!
&آره من رفتم
_موضوع چیه به منم بگو
+باشه اول بریم خونه
_ولی تیپت خیلی باحاله(اسلاید دوم)
+ممنون پاشو دیگه
_اوکی
رفتیم سوار ماشین شدیم رفتم سمت عمارت تهیونگ
چندمین بعد
+پاشو رسیدیم
_اوکی
تهیونگ ویو
رفتیم داخل هنوز همون شکلیه همون طوری رنگاش هنوز تیرس هنوز اون غمارو یادم میاد مرگ مادر پدرم بازسازی دوباره این خونه اذیت ا.ت میونگ،بورام،یونا
+خوب تهیونگ بشین اینجا من برم لباسامو عوض کنم بیام
_باشه
ا.ت ویو
رفتم بالا لباسامو عوض کردم هنوز به خاطر اون جنگ کوفتی پشتم زخمه لعنتی لباسامو عوض کردم یه لباس راحتی پوشیدم(اسلاید سوم)
(زیرش دامن سیاه پوشیده)
رفتم پایین تهیونگ رو کاناپه لم داده بود همینکه منو دید نشست
_خب نمیخوای توضیح بدی؟!
+چرا الان میگم...آجومااا
آجوما.بلع خانم
+دوتا شربت بیار
آجوما.چشم
رفتم نشستم
+خب شروع میکنیم ولی نباید بینش صحبت کنی اوکی؟!
_اوکی
+تهیونگ تو ۵سال تو کما بودی درواقع ۵سال پیش به قلب تو هیچ صدمه ایی نرسید پر واقع به سرت ضربه خورد باعث شد بری تو کما من واقعا می خواستم قلبمو بهت اهدا کنم ولی نشد یعنی یورا نزاشت یورا فهمید دکتره تاره وارده و میخواد رو ما درصد حرفه ایی بودنش رو به سنجه حتی حرفاشم الکی بود تورو بردیم پیش یه دکتر بهتر که گفت به سرت صدمه رسیده و تو کما هستی بعد اون هر روز هر هفته هر ماه بهت سرمیزدم یک سال اول افسرده شدم و پای خودم به بیمارستان کشیده شد بعد اون برای اینکه درد خودمو تسکین بدم وارد باند مافیا شدم شروع کردم به یاد گیری یه سال طول کشید موند سه سال تو این سه سال باند خودمو راه انداختم و شروع کردم به قاچاق مواد،اسلحه،جنگ با باندهای دیگه،قتل عام افرادی که ضد من حرف میزنن بهم لقب ملکه قاتل دادن بعدشم رز سیاه بعدشم هیلوری ولی الان اسمم نقاب سیاه اسم باندم رزهای خارداره(می دونم مسخرس )تهیونگ تو دو هفته اس که به هوش اومدی
_دیگه چی؟!بازم هست؟!
+آره
_میشنوم
+......
ادامه دارد
بمانید در خماری
هر روز یه پارت چونه نزنید راه نداره هر روز یه پارت بسه تونه من وقت ندارم.
خب بریم شروع کنیم
_ا.ت تو زنده ایی راستی تو این دوهفته تغییرات زیادی کردی
+هه دو هفته یوراااا(داد)
&بله چته؟!
+مگه بعش نگفتی؟!
&نه من میرم گشنمه
+چون یه بغض الکی کردی؟!
&آره من رفتم
_موضوع چیه به منم بگو
+باشه اول بریم خونه
_ولی تیپت خیلی باحاله(اسلاید دوم)
+ممنون پاشو دیگه
_اوکی
رفتیم سوار ماشین شدیم رفتم سمت عمارت تهیونگ
چندمین بعد
+پاشو رسیدیم
_اوکی
تهیونگ ویو
رفتیم داخل هنوز همون شکلیه همون طوری رنگاش هنوز تیرس هنوز اون غمارو یادم میاد مرگ مادر پدرم بازسازی دوباره این خونه اذیت ا.ت میونگ،بورام،یونا
+خوب تهیونگ بشین اینجا من برم لباسامو عوض کنم بیام
_باشه
ا.ت ویو
رفتم بالا لباسامو عوض کردم هنوز به خاطر اون جنگ کوفتی پشتم زخمه لعنتی لباسامو عوض کردم یه لباس راحتی پوشیدم(اسلاید سوم)
(زیرش دامن سیاه پوشیده)
رفتم پایین تهیونگ رو کاناپه لم داده بود همینکه منو دید نشست
_خب نمیخوای توضیح بدی؟!
+چرا الان میگم...آجومااا
آجوما.بلع خانم
+دوتا شربت بیار
آجوما.چشم
رفتم نشستم
+خب شروع میکنیم ولی نباید بینش صحبت کنی اوکی؟!
_اوکی
+تهیونگ تو ۵سال تو کما بودی درواقع ۵سال پیش به قلب تو هیچ صدمه ایی نرسید پر واقع به سرت ضربه خورد باعث شد بری تو کما من واقعا می خواستم قلبمو بهت اهدا کنم ولی نشد یعنی یورا نزاشت یورا فهمید دکتره تاره وارده و میخواد رو ما درصد حرفه ایی بودنش رو به سنجه حتی حرفاشم الکی بود تورو بردیم پیش یه دکتر بهتر که گفت به سرت صدمه رسیده و تو کما هستی بعد اون هر روز هر هفته هر ماه بهت سرمیزدم یک سال اول افسرده شدم و پای خودم به بیمارستان کشیده شد بعد اون برای اینکه درد خودمو تسکین بدم وارد باند مافیا شدم شروع کردم به یاد گیری یه سال طول کشید موند سه سال تو این سه سال باند خودمو راه انداختم و شروع کردم به قاچاق مواد،اسلحه،جنگ با باندهای دیگه،قتل عام افرادی که ضد من حرف میزنن بهم لقب ملکه قاتل دادن بعدشم رز سیاه بعدشم هیلوری ولی الان اسمم نقاب سیاه اسم باندم رزهای خارداره(می دونم مسخرس )تهیونگ تو دو هفته اس که به هوش اومدی
_دیگه چی؟!بازم هست؟!
+آره
_میشنوم
+......
ادامه دارد
بمانید در خماری
هر روز یه پارت چونه نزنید راه نداره هر روز یه پارت بسه تونه من وقت ندارم.
۵.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.