میخواهم برایت نامه ای بنویسم
میخواهم برایت نامه ای بنویسم
بدون هیچ ابهام، برویم سرِ اصلِ مطلب؛
اصلِ مطلب اینست که دلم برایت تٓنگ است!
اصلاً تو حالِ من را میدانی؟!
میدانی که هرشب برایت نامه مینویسم؟!
هرشب برایت نامه مینویسم
و فرض میکنم که تو میخوانی...
هرشب با تو حرف میزنم و از حالِ خودم میگویم
فرض میکنم که تو هم جوابم را میدهی
اما جواب هایی که من، منتظرِ شنیدنش هستم!
چون میدانم تو واقعاً جواب نمیدهی
یا اگر جوابی بفرستی،
قطعاً من ناراحت میشوم از شنیدنش....
پس بگذار فرض کنیم همه چیز خوب است!
شاید حال من هم بهتر شد....
فرهاد محمدی
بدون هیچ ابهام، برویم سرِ اصلِ مطلب؛
اصلِ مطلب اینست که دلم برایت تٓنگ است!
اصلاً تو حالِ من را میدانی؟!
میدانی که هرشب برایت نامه مینویسم؟!
هرشب برایت نامه مینویسم
و فرض میکنم که تو میخوانی...
هرشب با تو حرف میزنم و از حالِ خودم میگویم
فرض میکنم که تو هم جوابم را میدهی
اما جواب هایی که من، منتظرِ شنیدنش هستم!
چون میدانم تو واقعاً جواب نمیدهی
یا اگر جوابی بفرستی،
قطعاً من ناراحت میشوم از شنیدنش....
پس بگذار فرض کنیم همه چیز خوب است!
شاید حال من هم بهتر شد....
فرهاد محمدی
۸۰۴
۲۴ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.