فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)
زمین افتادند لوسیفر سرخ شده بود:«الستور پاشو»الستور:«من کجام عه لوسیفر خواستم بگم که...تو چقد بامزه ای»
«پاشو الان موقعش تیست»
_«بامزه جذاب»
«دهنتو ببند ال زودی پاشو مرتیکه گوزن نمیشوی چی میگم»
-«نه»
همه مردم درحال تماشای اونها بودند که یهو لوسیفر داد زد:«هوی احمقا،چتونه میخواین پفیلا بیارم خدمتتون»
الستور با خنده میگفت:«اردک خنگ میدونی چرا اوردمت اینجا»
لوسیفر داد زد:«دهنتو میبیندی یا بکشمت»
_:«توله اردک من به تو جدیدن حس پیدا کردم»
«چه حسی...»
_«دوست دارم»
لوسیفر دستشو دور گردن الستور حلقه کرد و الستور رو بوسید
.
.
the end 🎀
.
.
«پاشو الان موقعش تیست»
_«بامزه جذاب»
«دهنتو ببند ال زودی پاشو مرتیکه گوزن نمیشوی چی میگم»
-«نه»
همه مردم درحال تماشای اونها بودند که یهو لوسیفر داد زد:«هوی احمقا،چتونه میخواین پفیلا بیارم خدمتتون»
الستور با خنده میگفت:«اردک خنگ میدونی چرا اوردمت اینجا»
لوسیفر داد زد:«دهنتو میبیندی یا بکشمت»
_:«توله اردک من به تو جدیدن حس پیدا کردم»
«چه حسی...»
_«دوست دارم»
لوسیفر دستشو دور گردن الستور حلقه کرد و الستور رو بوسید
.
.
the end 🎀
.
.
- ۲.۱k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط