پارت²
فلیکس: سرم رو میز بود که احساس کردم موهام چسبیده سرمو تکون دادم که دیدم اون پسره که دستمو له کرد اومد جلو و گفت
لینو: ای وای فکر کنم اتفاقی رو میزت عسل ریختم. رفتم جلو تر جای گوشش، نه اتفاقی نبود کار خودم بود فلیکس.
بعد از کلاس
فلیکس: رفتم تو دستشویی و موهامو شستم، باید موهامو کوتاه بکنم خیلی بدجور شده. از دست شویی اومدم بیرون.
هیونجین: فلیکس از دستشویی در اومد. چی موهاشو کوتاه کرده.. البته این مدلی بیشتر به کله کوچولوش میاد.
1 ماه بعد
فلیکس: زنگ آخر بود، زنگ خونه خورد و داشتم وسایلمو جمع میکردم که دیدم هیونجین بالا سرم وایستاده سمت راستش هم لینو و هان سمت چپش هم لیسا. اب دهنمو قورت دادمو لرزشم شروع شد. برید ک.کنار میخ.وام برم.
لیسا: میخوای بری خوش به حالت نیست که امروز راحت بودی.
هان: فلیکس یک سوال دارم چرا اینجوری اضطراب میگیری؟ مگه لولوخرخره میبینی. عین احمقا میترسی انگار بچه ای.
فلیکس: تو توی زندگی من نیستی (خیلی آروم)
هان: چی؟
فلیکس: هیچی
هیونجین: پرسید چی گفتی؟
فلیکس: گفتم که.. شما تو زندگی من نیستین.
هیونجین: اها یعنی انقدر بدبختی دلمون سوخت دیگه اذیتت نمیکنیم.
فلیکس: خندیدن و رفتن، یکماهه گذسته هنوز اذیتم میکنن.
داشتم به خونه نزدیک میشدم، در زدم دیدم آبجیم جیغ زد رفتم داخل دیدم مامانم با عصبانیت بالا سر خواهرمه، و دیدم که آبجیم رو زمین نشسته و داره گریه میکنه. مامان چیکار میکنی؟
م. ف: فلیکس برو اونور باید این دخترو ادب کنم.
آلیس: داداش گلم نمیخواد خودتو قاطی کنی مامان مثل همیشه حار شده ولی ایندفعه بیشتره و بعد پوزخند زدم
فلیکس: مامان لطفا بسه.
م. ف: برو اونور فلیکس به تو ربطی نداره.
فلیکس: رفتم جلو مامانم و با اخم بهش گفتم. تو حق نداری خواهرمو اذیت کنی
م. ف: ای بی تربیت..
فلیکس: اون لحظه هیچی رو حس نکردم فقط از خونه خارج شدم و رفتم سمت پارک.
هیونجین: با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بیرون؛ همه که اومدن رفتیم سمت پارک همون نزدیکی ها.
لینو: بچه ها بنظرتون اون چشه؟
سونگمین: کی؟
آلیس: فلیییــکس!!!
لینو: اره همین فلیکس. وایستا کی اینو گفت. همون لحظه یک دختر مو بلوند از جلوم رفت سمت تاب.. رو تاب وایستا فلیکس.. ه. بچه ها شما برید من میام.
* باشه
لینو: رفتم نزدیک تا بشنوم.
لینو: ای وای فکر کنم اتفاقی رو میزت عسل ریختم. رفتم جلو تر جای گوشش، نه اتفاقی نبود کار خودم بود فلیکس.
بعد از کلاس
فلیکس: رفتم تو دستشویی و موهامو شستم، باید موهامو کوتاه بکنم خیلی بدجور شده. از دست شویی اومدم بیرون.
هیونجین: فلیکس از دستشویی در اومد. چی موهاشو کوتاه کرده.. البته این مدلی بیشتر به کله کوچولوش میاد.
1 ماه بعد
فلیکس: زنگ آخر بود، زنگ خونه خورد و داشتم وسایلمو جمع میکردم که دیدم هیونجین بالا سرم وایستاده سمت راستش هم لینو و هان سمت چپش هم لیسا. اب دهنمو قورت دادمو لرزشم شروع شد. برید ک.کنار میخ.وام برم.
لیسا: میخوای بری خوش به حالت نیست که امروز راحت بودی.
هان: فلیکس یک سوال دارم چرا اینجوری اضطراب میگیری؟ مگه لولوخرخره میبینی. عین احمقا میترسی انگار بچه ای.
فلیکس: تو توی زندگی من نیستی (خیلی آروم)
هان: چی؟
فلیکس: هیچی
هیونجین: پرسید چی گفتی؟
فلیکس: گفتم که.. شما تو زندگی من نیستین.
هیونجین: اها یعنی انقدر بدبختی دلمون سوخت دیگه اذیتت نمیکنیم.
فلیکس: خندیدن و رفتن، یکماهه گذسته هنوز اذیتم میکنن.
داشتم به خونه نزدیک میشدم، در زدم دیدم آبجیم جیغ زد رفتم داخل دیدم مامانم با عصبانیت بالا سر خواهرمه، و دیدم که آبجیم رو زمین نشسته و داره گریه میکنه. مامان چیکار میکنی؟
م. ف: فلیکس برو اونور باید این دخترو ادب کنم.
آلیس: داداش گلم نمیخواد خودتو قاطی کنی مامان مثل همیشه حار شده ولی ایندفعه بیشتره و بعد پوزخند زدم
فلیکس: مامان لطفا بسه.
م. ف: برو اونور فلیکس به تو ربطی نداره.
فلیکس: رفتم جلو مامانم و با اخم بهش گفتم. تو حق نداری خواهرمو اذیت کنی
م. ف: ای بی تربیت..
فلیکس: اون لحظه هیچی رو حس نکردم فقط از خونه خارج شدم و رفتم سمت پارک.
هیونجین: با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بیرون؛ همه که اومدن رفتیم سمت پارک همون نزدیکی ها.
لینو: بچه ها بنظرتون اون چشه؟
سونگمین: کی؟
آلیس: فلیییــکس!!!
لینو: اره همین فلیکس. وایستا کی اینو گفت. همون لحظه یک دختر مو بلوند از جلوم رفت سمت تاب.. رو تاب وایستا فلیکس.. ه. بچه ها شما برید من میام.
* باشه
لینو: رفتم نزدیک تا بشنوم.
۵۹۵
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.