به حرمت نان و نمک که با هم خوردیم

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی
دیدگاه ها (۷)

ؔقلب من خانه ی عشق است 😍 وتو مهمان منےچشم...

زندگی زیباستاما!عادلانه نیست!گاهی حتی تاجرنمک هم نمک نشناس م...

عشق من به تو مانند دریاستقدرتمند و عمیق برای همیشههر طوفان و...

مثل شعری قابل تحسین که بی تشویق نیستهیچ خطی مثل ابروی تو نست...

آدم.امن.کسیه که حضورش باعث فعال شدن حس ایمنی در #سیستم عصبی ...

هیچوقت خودت را وابسته نکن !!!نه به این دنیا نه به آدم هایش ه...

تو که نیستی عقربه‌های ساعت دو سوزن کندند که بیهوشی تزریق می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط