بمان با من که در دوری تو چون ابر بارانم
بمان با من که در دوری تو چون ابر بارانم
دلم را بردهای درهجر تو همچون زمستانم
اسیرمکردهای با چشمخود دریای طوفانی
شدم غرق تو و چشمان تو بی تو پریشانم
عجب پاییز زیـبایی نشسته روی لبهایت
من از لبهای شیرینتو و از عشق حیرانم
میان تار گیسویت فقط یک شعر جا مانده
غزل در وصف زلفتو مرا هم کرده ویرانم
دل تنهایمنامشب بهسودای توبیدار است
بمان ایسبز رویایی تو ای خواب پریشانم😢
شراب ناب وچشمانت اسیرمکرده مژگانت
چهکردی با دلرسـوا که برده دین و ایمانم😔
دلم سرد وتنم سرد و تمام قلب من پر درد
مرو امشب کهبادردم برایتشعر میخوانم خود💔
دلم را بردهای درهجر تو همچون زمستانم
اسیرمکردهای با چشمخود دریای طوفانی
شدم غرق تو و چشمان تو بی تو پریشانم
عجب پاییز زیـبایی نشسته روی لبهایت
من از لبهای شیرینتو و از عشق حیرانم
میان تار گیسویت فقط یک شعر جا مانده
غزل در وصف زلفتو مرا هم کرده ویرانم
دل تنهایمنامشب بهسودای توبیدار است
بمان ایسبز رویایی تو ای خواب پریشانم😢
شراب ناب وچشمانت اسیرمکرده مژگانت
چهکردی با دلرسـوا که برده دین و ایمانم😔
دلم سرد وتنم سرد و تمام قلب من پر درد
مرو امشب کهبادردم برایتشعر میخوانم خود💔
- ۱.۹k
- ۲۵ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط