آنکس که درد عشق بداند

آنکس که درد عشق بداند

اشکی بر این سخن بفشاند:



این سان که ذره‌های دل بی‌قرار من

سر در کمند عشق تو‌

جان در هوای توست

شاید محال نیست که بعد از هزار سال،

روزی غبار ما را آشفته پوی باد؛

در دوردست دشتی از دیده‌ها نهان

بر برگ ارغوانی

پیچیده با خزان

یا پای جویباری

چون اشک ما روان

پهلوی یکدیگر بنشاند!

ما را به یکدیگر برساند!
#عاشقانه
#خاص
#دلبرونه
#شبنم
دیدگاه ها (۲)

همه می‌پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب؟ چیست در همهمه دلکش بر...

در من روح درد کشیده و غمگینی‌ست از شمالی‌ترین قطب و دورافتاد...

آدم ها گاهي خاكستری اند نه بودنشان آرامت ميكند و نه رفتنشان!...

اتفاق هاےِ خوب همیشہ مےاُفتَند مثلِ مِهرِ ” تُو” ڪہ بہ دِلَـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط