شب ها معصومترینند

شب ها معصوم‌ترینند
تمام دلخوشی ها و خنده ها و شادی هایمان از سپیده دم آغاز میشود
حتی به دروغ..حتی نمادین
میگوییم و میخندیم..شادیم و سرزنده
تمام اتفاقات جهان یادمان میرود و میمانیم با اتفاقات روزمره
اما شب که میرسد ما میشویم و بغض لعنتی
ما می مانیم و اتاقی تاریک و بالشتکی خیس
شب ها معصوم ترینند که تنها غم و غصه هایمان را روی دوششان میگذاریم
آسان تر بگویم برایت
شب ها حُکم مادرمان را دارند که تمام غصه هایمان را تَلَنبار میکنیمُ تنها که میشویم
سر رو زانوهای پُر دردشان میگذاریم و میگِرییم
به گًمانم بعد از مادر
این شب ها هستند که باید حلالمان کنند...
دیدگاه ها (۱۶)

شما زن هاوقتی ما مرد ها را رها میکنید،شاید پیش خودتان فکر می...

اگر درهمین روزها..درهمین حوالی..کسی گفت: دوستتدارد..میمیرد ب...

خواستم از دل خوشی بنویسم؛به گذشته نگاه کردم.چه چیز ها که قشن...

منآدمِ دیر رسیدن بودمآدمِ دوست داشتن هایِ دست دومآدمی بودم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط