تو متعلق به منی
تو متعلق به منی
پارت ۱۸ ویو ات
از دیشب نتونستم بخوابم دلم خیلی درد میکرد چشمام از گریه ی زیاد می سوخت به اون عوضی نگاه کردم که پشت به من خوابیده بود زیر لب گفتم
ات:خدا لعنتت کنه عوضی آشغال(بغض)
آروم طوری که از خواب بیدار نشه از جام بلند شدم و سریع لباسام رو پوشیدم رفتم سمت در و دستگیره ی در رو پایین کشیدم که در باز نشد
شوگا:فک کردی آنقدر خنگم که درو باز بزارم
ات:عوضی درو باز کن ببین با من چیکار کردی زندگیم رو نابود کردی
شوگا:آا من زندگیت رو نابود نکردم بابات نابود کرد بابات زندگی من رو نابود کرد منم همین کاررو با دخترش کردم
خواستم حرف بزنم که یهو...
پارت ۱۸ ویو ات
از دیشب نتونستم بخوابم دلم خیلی درد میکرد چشمام از گریه ی زیاد می سوخت به اون عوضی نگاه کردم که پشت به من خوابیده بود زیر لب گفتم
ات:خدا لعنتت کنه عوضی آشغال(بغض)
آروم طوری که از خواب بیدار نشه از جام بلند شدم و سریع لباسام رو پوشیدم رفتم سمت در و دستگیره ی در رو پایین کشیدم که در باز نشد
شوگا:فک کردی آنقدر خنگم که درو باز بزارم
ات:عوضی درو باز کن ببین با من چیکار کردی زندگیم رو نابود کردی
شوگا:آا من زندگیت رو نابود نکردم بابات نابود کرد بابات زندگی من رو نابود کرد منم همین کاررو با دخترش کردم
خواستم حرف بزنم که یهو...
- ۴.۲k
- ۱۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط