پای بند قفسم باز و پر بازم نیست

پای بند قفسم باز و پر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست

گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست

گاهم از نای دل خویش نوایی برسان
که جزین ناله ی دلسوز تو دمسازم نیست

در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست

طبیعت سرزمین پدری..
دیدگاه ها (۱)

گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد برای یک لحظه ناتمام ...

دلم بابونه و باراندلم یک دشت بی پایاندلم یک هم سُرایی با صدا...

یادش بخیر کودکی،، چقدرررر قاصدک بر باد میسپردیم... قاصدک ها ...

بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اندکان کس که پخته شد می چون ارغ...

در گلو میشکند ناله ام از رقت دل قصه ها هست ولی طاقت ابرازم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط