ههههی روزگاریادش بخیر چقدر ح

هــــــــهـه،هـــــی روزگـــــــار.یادش بخیر چقــــــدر حرص همـــــه این چیزارو خوردم و عصبــــــی و داغــــون میشدم که چرا،چرا،من تو حموم و دستشویی هم که میرم موبیم رو حتماً باید باخودم بـبـرم که یوقت نکنـــه اون پیامی...بده و من دیر جوابش و بدم،ناروحت شه یا منتظرم بمونه یوقتی وای وای وای.اما اون ببخشیدا تخمشم نبود همیشه همه چیزاییکه من خودم و جر میدادم واسشون که چرا اون اهمیت به اون مسائل و...مثه من نمیده ووو.
حالا میفهمم که چقدر سخت در اشتباه بودم و با تک تک همینجور چیزا بودکه خودم و خارو کوچیک میکردم هروز و هروز و اون و بالا بالاتر میبردم تت از اون بالا بمن این پایین نگاه کنه و سرش بد گیج بره و باخودش فک کنه سری شده و سری بوده تو سرا و من آویزونشم و لیاقتش و ندارم و....وووو
بیخیال،فقط هرکی مثه این پست حساسیت از خودش داره نشون میده و ووو نکنه،تروخدا نکنه،اشتباهه محضه و خودش و خار میکنه و خودش باعث بی ارزش شدن خودش پیش طرف مقابلش میشه با امثال این چیزا...
دیدگاه ها (۴)

اونکه با همه فرق داره،خداست.خاص خداست.فقط خداست.

چه منظره‌ی غم انگیزی است دیدن کسانی که منتظرند خداوند همه چی...

من مانـده ام تــــــنـــهـــای تـــنــهــا...

گذشته ھا گذشتهولی ھنوز درد نبــودنتـ حِس میــــــــشــه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط