دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود...
دوست داشتن تو یه بازی از پیش باخته بود...
پارت ۵ (آخر)
نامجون :این دیگه نمیتونه یه درد دیگه رو به دنبال خودش بکشه نمیتونه میفهمین نمیتونه _تو مگه چی ازش میدونی ها بکهیون چیزی که فقط ما میدونیم (منظورش خودش و نامجون و جیمین بود)
نامجون یه دونه مشت تو صورت یونگی زد یونگی اومد تلافی کنه که ا.ت جلو نامجون وایستاد +شاید تو نه ولی نامجون بعد چانیول مثل برادرم بود حواسش همه جا بهم بود _ا.ت خدافظ
یونگی میخواست بره که ا.ت افتاد رو زمین صداش ضعیف شده بود نفسش تنگ شده بود +یو،یونگی (با صدای ضعیف)
ویو یونگی با صدای ضعیف برگشتم دیدم ا.ت رو زمین افتاده داره به سینش چنگ میزنه _ا ا.تت ... سریع رفتم بغلش کردم ا.ت خوبی دکتر خبر کنید جیمین: همسایه پایینی اوت دکتره میرم خبرش کنم _برووو ...جیمین رفت دکتر خبر کنه پنج دقیقه بعد دکتر به همراه دوتا پرستار که باهم زندگی میکردن اومد جیمین:بدو جین حالش بده کوک:داروهاش رو دادین نامجون :نمیدونم کجا میزاره تهیونگ:من براش میارم ته رفت داروهاش رو آورد جین ا.ت رو معاینه کرد جین: بچه ها ا ا.ت مرده همه:چییی جین:م،مرده نتونستم نجاتش بدم _امکان نداره نمیشه ا.ت منو تنها نزار خواهش میکنم جین :ا.ت بیماری قلبی داشت _چرا پس بهم نگفت نامجون:نمیخواست نگرانت کنه همین _😭 ... ولی کار از کار گذشته بود ا.ت مرد
یونگی حالش خیلی بد بود و یونگی هم چند روز بعد به خاطر مصرف زیاد ویسکی بدنش دیگه تحمل نکرد مرد
این بود داستان ما شاید اگر از همون اول یونگی پیش ا.ت نمیرفت این اتفاق نمیافتد ولی دیگه تمام شد الان هر دو پیش هم بودن !
(فحش آزاد)
پایان
نظر یادتون نره!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI
پارت ۵ (آخر)
نامجون :این دیگه نمیتونه یه درد دیگه رو به دنبال خودش بکشه نمیتونه میفهمین نمیتونه _تو مگه چی ازش میدونی ها بکهیون چیزی که فقط ما میدونیم (منظورش خودش و نامجون و جیمین بود)
نامجون یه دونه مشت تو صورت یونگی زد یونگی اومد تلافی کنه که ا.ت جلو نامجون وایستاد +شاید تو نه ولی نامجون بعد چانیول مثل برادرم بود حواسش همه جا بهم بود _ا.ت خدافظ
یونگی میخواست بره که ا.ت افتاد رو زمین صداش ضعیف شده بود نفسش تنگ شده بود +یو،یونگی (با صدای ضعیف)
ویو یونگی با صدای ضعیف برگشتم دیدم ا.ت رو زمین افتاده داره به سینش چنگ میزنه _ا ا.تت ... سریع رفتم بغلش کردم ا.ت خوبی دکتر خبر کنید جیمین: همسایه پایینی اوت دکتره میرم خبرش کنم _برووو ...جیمین رفت دکتر خبر کنه پنج دقیقه بعد دکتر به همراه دوتا پرستار که باهم زندگی میکردن اومد جیمین:بدو جین حالش بده کوک:داروهاش رو دادین نامجون :نمیدونم کجا میزاره تهیونگ:من براش میارم ته رفت داروهاش رو آورد جین ا.ت رو معاینه کرد جین: بچه ها ا ا.ت مرده همه:چییی جین:م،مرده نتونستم نجاتش بدم _امکان نداره نمیشه ا.ت منو تنها نزار خواهش میکنم جین :ا.ت بیماری قلبی داشت _چرا پس بهم نگفت نامجون:نمیخواست نگرانت کنه همین _😭 ... ولی کار از کار گذشته بود ا.ت مرد
یونگی حالش خیلی بد بود و یونگی هم چند روز بعد به خاطر مصرف زیاد ویسکی بدنش دیگه تحمل نکرد مرد
این بود داستان ما شاید اگر از همون اول یونگی پیش ا.ت نمیرفت این اتفاق نمیافتد ولی دیگه تمام شد الان هر دو پیش هم بودن !
(فحش آزاد)
پایان
نظر یادتون نره!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI
۱۸.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.