روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی

#روز و #شب خون جگر می‌خورم از درد #جدایی

ناگوار است به من #زندگی ، ای #مرگ کجایی

هاتف اصفهانی
دیدگاه ها (۳)

اگر تمامی ماقدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم؛اولین ...

#زن ها را باید با #جان و #دل خواند و از بر کرد زن ها، #عاشقا...

تب ڪردن تومردن منهردو بهانه است عشق است ڪہبین من و تو در تب ...

مثلِ یک تیر‌‌ که از چِله رهایَش بکنندپُشت این رفتنِ تو نیست ...

غم مرگ پدر کوچک غمی نیست. جگر می سوزدو درد کمی نیست. پدر زیب...

ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ...

ای درد شیرین منشب و روز به اسمون خیره میشمبا باد و بارون میر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط