ا/ت: حتما اتفاقی افتاده که نمی گم
خدمتکار: چه کاری؟
ا/ت: من به تو میگم ولی تو حق نداری به کسی بگی چون میمیری
خدمتکار: چشم حالا بگو
ا/ت: من مامانم بخاطر یه چیزی حالش بده جدیدنا بهم گفت:« خودتو خسته نکن من بالاخره یه سال دیگه میمیرم چون پادشاه منو طلسم کرده
بچه ها من یه ساعت دیگه میزارم چون نتم خیلی بده
این چند وقت نت نداشتم
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.