ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را

ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را


#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۴)

ای آنکه طبیب دردهای مایی ،این درد ز حد رفت ، چه میفرمایی؟#مو...

دلم گرفته ، ای دوست! هوای گریه با منگر از قفس گریزم کجا روم ...

برای مادر دانه دانه انار را میخندم تا نفهمد بی تو یلدا طولان...

ای یلدا چه کرده ای با آذر که لبانش چو سرخی انار حکایتش چو حا...

❤️‍🩹👋ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی...

گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته...

The truth of my life....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط