سلام ای شب معصوم

سلام ای شب معصوم !

سلام ای شبی که چشم های گرگ های بیابان را
به حفره های استخوانی ایمان و اعتماد بدل می کنی
ودر کنار جویبارهای تو ، ارواح بیدها
ارواح مهربان تبرها را می بویند
من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم
و این جهان به لانه ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که ترا می بوسند
در ذهن خود طناب دار ترا می بافند

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۴)

همیشه خواب‌هااز ارتفاع ساده لوحیِ خود پرت می‌شوند و می‌میرند...

منم آن زنی که تمام کشتی هادر او غرق گشته و تنهایش گذاشتندو آ...

اینجا زنی ...مستعمره ی قانون مردانه استکه در قفسش ...با واژه...

من از خیانتِ اسبابِ خانه می ترسم،چه اعتماد به دیوار؟! نردبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط