گفتم

.

گفتم ...
چند دقیقه ...
این جا بنشین ...
و به من تکیه بده...
گفت کارم از تکیه گذشته....
دلم می‌خواهد توی بغلت بمیرم…!


#سال_بلوا
#عباس_معروفی
.
#تنهایی #عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

دیدی بعضی وقتا یکی رو تو ذهنت، اون گوشه موشه  ها قایم کردی و...

#لطفا هر از گاهی هم به‌ خودت افتخار کن؛نه به خاطر آدمی که هس...

یک شبایی بودن که خاطره بهترین شبامونن بقیه شبا هم تو حسرت هم...

#تنهایی

نگذار کسی بداند ما چه‌ جوری همدیگر را دوست داریم. نگذار کسی ...

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط