ژان چاوه روان.....دلتنگ و چشم انتظار
مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا
چشم دیدار رخ یار ندارم چه کنم
با نگاهی بگشا عقده دیرین مرا
کز فراغت گره افتاده به کارم چه کنم
جلوه ای کن که دمی روی نکویت نگرم
گرچه لایق نبود دیده تارم چه کنم
اشک می ریزم و با غصه دل همراهم
که ز هجران تومن اشک نریزم چه کنم
طوق بر گردن من رشته عشق تو بود
تا کشاند به سر چوبه دارم چه کنم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا
چشم دیدار رخ یار ندارم چه کنم
با نگاهی بگشا عقده دیرین مرا
کز فراغت گره افتاده به کارم چه کنم
جلوه ای کن که دمی روی نکویت نگرم
گرچه لایق نبود دیده تارم چه کنم
اشک می ریزم و با غصه دل همراهم
که ز هجران تومن اشک نریزم چه کنم
طوق بر گردن من رشته عشق تو بود
تا کشاند به سر چوبه دارم چه کنم
۳.۸k
۲۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.