سلام بر دوستان عزیز

سلام بر دوستان عزیز
راستش من خیلی وقته که فعالیت میکردم البته.. یعنی بعد از اون 60 روزی که مسدود شدم یجورایی انگار تمام ایده هایی که برای نوشتن داشتم از سرم پرید.
و خب یه سری افراد بودن که واقعا میخوندن
یعنی من میشه گفت با کلی شک و تردید اون حرفا رو میزدم
امکان داشت یه نفر خوشش نیاد یا لایک نخوره و خب این واقعا اذیتم میکرد
چون من ادم حساسیم.. شاید به قدری که مثلا یکم رفتار دوستم رفیقم یا عضوی از خانوادم تغییر کنه خب این میتونه یه سم کشنده باشه
و این حس، این حساسیت که نسبت به همه چیز دارم واقعا سخته
و تو چند وقت کلی از حسایی که هیچوقت ازشون خوشم نمیومد رو تجربه کردم و
نه فقط یک بار، چندین بار برام مرور شدن
من تو خانواده خوبی بزرگ نشدم، و شاید دلیلش همینه
من حسرت هامو مینوشتم، من مینوشتم که ازاد بشم اما انگار بیشتر خودم رو تو یه قفس کوچیک تر حبس میکردم
در حدی که دیگه اندازش به اندازه ی تله ی موش رسیده بود
من نمیتونستم احساسم رو اونجا قایم کنم
باید بروزشون میدادم.. من مینوشتم
و همه چیز خوب پیش میرفت
اما من نمیدونستم چطور همه اون حسارو بنویسم... من عصبی شده بودم دنبال قافیه میگشتم اما من گفته بودم که:
«یه سری از حسا هنوز وجود دارم، اما ادم نمیخواد دوباره تکرارشون کنه»
و میخوام بهش عمل کنم، دیگه راجبش حرف نمیزنم، انگار هیچ واژه ای برای توصیف ش پیدا نمیکنم.. و خب این دفعه واقعا میخوام برم.. البته از خداحافظی متنفرم، پس تو این اکم فعالم
@scent
فالو کن وگرنه ناراحت میشم:)