سناریو وقتی با بچه ها درباره حمله ایران به داعش مص

ســـنــاریو : وقتی با بچه ها درباره حمله ایران به داعش مصاحبه میکنن☄ ️💥 🔥 ⚡ ️

جی بی : این مشتی بود بر دهان تمام گوه خوران که نگاه چپ به وطن عزیزمان کردند اصن چه معنی داره کسی بخواد به کشور نگاه کنه چه برسه حمله اینا
خبرنگار : شما که ایرانی نیستید
جی بی : میکروفن و که کردم تو تخم چشمات میفهمی ایرانی کیه ریقوی بدبخت😌 🚶 🏻

بم بم : ایران نشون داد در ایران که هیچ کس نمیتونه به ایران تجاوز کنه چون ایران کشوری مستقله احدی حق نداره به ایران اسب بزنه اره 😐
خبرنگار : 😨 چقد ایران داشت جملت😐
بم بم : چته حسود خاک تو سر بده اسم ایران و میارم ؟
توی ایرانی چندبار تو روز اسم ایران عزیز و میاری اسمت ام گذاشتی ایرانی ؟
بدبخت کسایی امثال من نام و ایران و پایدار میکنن😑
خبرنگار : شکر خوردم به کره ای چی میشه ؟ 😐 💚

یونگجه : خوب بود خوشم اومد😎
خبرنگار : میشه بیشتر توضیح بدید ؟
یونگجه : تو چهره من نوشته بیکارم ؟ همه مثل تو ان از صبح میکروفن بگیری هرکی و ببینی عین بختک میکروفن و کنی تو حلقش ؟
نه جانم برو کنار
توضیح اضافه ام : این اقدام شجاعانه ای بود در مقابل یک مشت انتحاری خاک تو سرشون😐 ❤ ️
گمشو حالا🚶 🏻

یوگیوم : من خجالت میکشم حرف نمیزنم🙈
خبرنگار : یه جمله بگو خب من اینجا عن نشم
یوگیوم : ایران ای شگون باپرجا
خبرنگار : شکوه پابرجا نبود !؟
یوگیوم : زر نزناااا ایدول مملکت و جلو دوربین ضایع میکنی ؟ الان خوبه جلو دوربین خشتکت و سرت بکشم!؟
خبرنگار را بلند کرده بر روی سقف کامیون میگذارد و به راهش ادامه میدهد🚶 🏻

جینیونگ : از لحاظ استراتژیک حمله ایران کاملا قانونی و درپی حملات و همچنین جلوگیری از دیگر حمله های خفت بار تروریست هس البته ...
خبرنگار : شما تحلیل گری ؟
جین : نه بابا خوانندم
خبرنگار : یا ویتامین ب کمپلکس ناموسی ؟ 😳
ما شبکمون میخواد بیاید یکم از صحبت های گرانبارتون مستفیض شیم قربان
جین : نه من سرم شلوغه بای🚶 🏻
خبرنگار : زد عنم کرد که خب جلو ملت
این رفتار یک هنرمند نیستا😐

جکسون : اقا چه کاریه ترس به دل مردم افتاده الان یکی از اونور بمب بزنه فرق سر ما چه غلطی کنیم خب
خبرنگار : برادر من شما اثن ایران زندگی نمیکنی که
بزنه میزنه تو ایران
جکسون : دلیل نمیشه که الان اگر من و اینجا ببینن بگیرن شکنجه بدن شما مسئولی اخه ؟
خبرنگار : زنگ زدم با این لباس سفیدا بیان ببرنت منتظر باش😐

مارک : من افتخار میکنم
خبرنگار : 😐 دیگه حرفی سخنی ؟
مارک : 🤔 🤔 ممنونم
خبرگار : دو کلمه دیگه نمیتونی بگی ؟
مارک : ...
خبرنگار دوربین را خورد و خاکشیر کرده و میگوید
خبرگزاریه ایران /کره جنوبی/سئول /خاک تو سر من که اومدم با یه مشت مطرب مصاحبه کنم
و خود را از رودخانه هان پرت میکند😐 ☄ ️


#senario

@imaginations_Got7
دیدگاه ها (۵)

아무렇지 않은 듯 웃어줘بخند جوری که انگار هیچ مشکلی پیش نیومده

خیلییییی خنگه😑 میگه نماز شب و نماز مغرب یکیه😐 من برم بمیرم😕

دنیای بزرگی نیس اما من از هیچ کجایش به تو نمی رسم.....

یه چند وقته حس میکنم نسبت بهم سردیتوو بین راه دستامو ول کردی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط