تو همان حس قشنگی که نه همتا داری
تو همان حس قشنگی که نه همتا داری
و نه مانند خودت صورت زیبا داری
من همان در به در و عاشق و شیدای تو ام
تویی آن عشق که در کنج دلم جا داری
با همه غصه که در چشم سیاهت خفته
خبر از شادی و خوشحالی فردا داری
زلف آشفته ات از حال من آشفته تر است
ای که در مردم چشمت شب یلدا داری
شود آیا نگهی بر دل زارم بکنی
تو که در چشم خمارت ید بیضا داری
عطر گیسوی تو روح است و به من جان داده
نکند جان دلم ، هایِ مسیحا داری؟
همه دم نقش رخت جلوه کند چونکه صبا
بر یقین است نظر بر منِ شیدا داری
💜
و نه مانند خودت صورت زیبا داری
من همان در به در و عاشق و شیدای تو ام
تویی آن عشق که در کنج دلم جا داری
با همه غصه که در چشم سیاهت خفته
خبر از شادی و خوشحالی فردا داری
زلف آشفته ات از حال من آشفته تر است
ای که در مردم چشمت شب یلدا داری
شود آیا نگهی بر دل زارم بکنی
تو که در چشم خمارت ید بیضا داری
عطر گیسوی تو روح است و به من جان داده
نکند جان دلم ، هایِ مسیحا داری؟
همه دم نقش رخت جلوه کند چونکه صبا
بر یقین است نظر بر منِ شیدا داری
💜
۲.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.