م

ﺧﺎﻟﻢ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮﺵ ﺁﺏ ﭘﺮﺗﻘﺎﻝ ﺑﺪﻩ
ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﺩ .
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﺪﻡ .
ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺩﻣﺶ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ، ﻫﻤﺸﻮ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ
ﻟﻴﻮﺍﻥ ﺧﺎﻟﻲ ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﺧﺎﻟﻪ
ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺸﻮ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺍﻭﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﺧﻴﺮﺕ ﺑﺪﻩ !!
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﻩ ﺷﮑﻤﺶ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻴﮑﻨﻪ،
ﺗﻮﺵ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ😐 😐




ﻫﻴﭽﻲ ﺩﻳﮕﻪ، ﺍﻻﻥ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﻳﺰﻱ ﻻﻳﻒ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ
ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﭘﺴﺖ ﻣﻴﺬﺍﺭم

نخند
خندم میگیره میزنه بیرون😫 😰 😕 😂
دیدگاه ها (۱۱)

پسره هفت سالش بودکنارپیاده رونشسته بودگفتم شایدگم شدهبهش گفت...

خانوم ها ،،،،اقایون،،،زشته بخدا،،، این همه با هم کل کل نکنید...

ﻣﻌﻠﻢ : ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﯼ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟معصومه : ﻋﺮﻭﺳﯽﻣﻌﻠﻢ : ﻧﺨﯿﺮ ﻣﻨﻈﻮ...

با تمسخر از بابا بزرگم پرسیدم ..!بابا بزرگ؛ آخه شما چطوری زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط