خلاصه ای از زندگینامه امام حسینع
🌹خلاصه ای از زندگینامه امام حسین(ع)🌹
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت [1] دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه که درود خدا بر ایشان باد در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید به خانه حضرت علی (ع) و فاطمه (س) آمد و اسما [2] را فرمود تا کودک را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. [3]
به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش امین وحی الهی جبرئیل فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) [4] که به عربی (حسین) خوانده می شود نام بگذار. [5] چون علی برای تو به سان هارون برای موسی بن عمران است؛ جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی. و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه (س) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه [6] کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد. [7]
حسین (ع) و پیامبر (ص)
از ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز می داشت به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.
سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نُه نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. [8]
انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری فرمود: حسن و حسین را [9] بارها رسول گرامی حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. [10]
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف می کند که: رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی مامی آمد وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است. [11] عالیترین صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامی اسلام(ص)خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم [12]
حسین (ع) و پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد و آن گاه که رسول خدا (ص) چشم از جهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت مدت سی سال با پدر زیست. پدری که جز به انصاف حکم نکرد و جز به طهارت و بندگی نگذرانید جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت. پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد و در چند سالی که حضرت علی (ع) متصدی خلافت ظاهری شد حضرت حسین (ع) در راه پیشبرد اهداف اسلامی مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید و در جنگهای جمل صفین و نهروان شرکت داشت. [13]
به این ترتیب از پدرش امیرالمؤمنین(ع) و دین خدا حمایت کرد و حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر امام حسین (ع) وارد مسجد شد خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آی. ...
امام حسین (ع) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع) به فرموده رسول خدا (ص) و وصیت امیرالمؤمنین (ع) امامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع) فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع) منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع) گوش فرادارند. امام حسین (ع) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ امام حسن (ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید امام حسین (ع) شریک رنج های برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است هرگز اعتراض به برادر نداشت.
لینک کوتاه : https://noo.rs/j2RL0
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت [1] دومین فرزند برومند حضرت علی و فاطمه که درود خدا بر ایشان باد در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص) رسید به خانه حضرت علی (ع) و فاطمه (س) آمد و اسما [2] را فرمود تا کودک را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص) برد آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. [3]
به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش امین وحی الهی جبرئیل فرود آمد و گفت: سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) [4] که به عربی (حسین) خوانده می شود نام بگذار. [5] چون علی برای تو به سان هارون برای موسی بن عمران است؛ جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی. و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه (س) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد گوسفندی را برای فرزندش به عنوان عقیقه [6] کشت و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او نقره صدقه داد. [7]
حسین (ع) و پیامبر (ص)
از ولادت حسین بن علی (ع) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد مردم از اظهار محبت و لطفی که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز می داشت به بزرگواری و مقام شامخ پیشوای سوم آگاه شدند.
سلمان فارسی می گوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوی خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که نُه نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان (امام زمان عج) می باشد. [8]
انس بن مالک روایت می کند: وقتی از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می داری فرمود: حسن و حسین را [9] بارها رسول گرامی حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. [10]
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است در عین حال اعتراف می کند که: رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه های خویش نشانده بود و به سوی مامی آمد وقتی به ما رسید فرمود: هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است. [11] عالیترین صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوی و ملکوتی بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامی اسلام(ص)خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم [12]
حسین (ع) و پدر
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپری شد و آن گاه که رسول خدا (ص) چشم از جهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت مدت سی سال با پدر زیست. پدری که جز به انصاف حکم نکرد و جز به طهارت و بندگی نگذرانید جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت. پدری که در زمان حکومتش لحظه ای او را آرام نگذاشتند همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد و در چند سالی که حضرت علی (ع) متصدی خلافت ظاهری شد حضرت حسین (ع) در راه پیشبرد اهداف اسلامی مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید و در جنگهای جمل صفین و نهروان شرکت داشت. [13]
به این ترتیب از پدرش امیرالمؤمنین(ع) و دین خدا حمایت کرد و حتی گاهی در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر امام حسین (ع) وارد مسجد شد خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آی. ...
امام حسین (ع) با برادر
پس از شهادت حضرت علی (ع) به فرموده رسول خدا (ص) و وصیت امیرالمؤمنین (ع) امامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی (ع) فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع) منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع) گوش فرادارند. امام حسین (ع) که دست پرورد وحی محمدی و ولایت علوی بود همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ امام حسن (ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید امام حسین (ع) شریک رنج های برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است هرگز اعتراض به برادر نداشت.
لینک کوتاه : https://noo.rs/j2RL0
- ۵.۰k
- ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط