خیلی دعا کردم نشد

خیلی دعا کردم نشد
مشکو بغل کردم نشد
داداش حسین شرمندتم
رفتم ک برگردم نشد
چشمام نمیبینه داداش
بدجوری دستام خاکیه
هرکار میشد کردم نشد
شرمنده مشکم خالیه
از ناقه افتادم زمین
دستام برام کاری نکرد
تا خیمه ها راهی نبود
مشک آبرو داری نکرد
دندون گرفتم عشقتو
سینه سپر کردم نشد
خواستم علم داری کنم
رفتم ک برگردم نشد...
دیدگاه ها (۶)

از این فراغ تو آقا به چشمامیه ذره هم دیگه نمونده سویی یه روز...

گویند نیستشبی زِ یلــدا درازتر!پیــداست ؛ شــام غریبــان ندی...

درکلاس عاشقی عباس غوغا میکنددردل هرعاشقی عباس مأوامیکندهرکس ...

خنده کنان می رود روز جزا در بهشتهر که به دنیا کند گریه برای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط