همیشه روی لبش لبخند بود. 🙂
همیشه روی لبش لبخند بود. 🙂
نه از این بابت که مشکلی ندارد. من خبر داشتم
که او با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کرد،
اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می فرماید: مؤمن شادی هایش در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش می باشد.
همه ی رفقای ما او را به همین خصلت می شناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده.🙂 😊 طرفی بسیار هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. 😄 رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد.
در این شوخی ها نیز دقت میکرد که گناهی از او سر نزند
.
به بیت المال خیلی حساس بود ، حتی قبل از اینکه ساکن نجف بشه.
یادم هست گاهی توی پایگاه بسیج درس می خوند آخر شب که کار بسیج تموم می شد از دفتر پایگاه بسیج بیرون میومد !
و در راهرو که بیرون از پایگاه بود مشغول مطالعه می شد. شرایط خونه به گونه ای نبود که بتونه اونجا درس بخونه برای همین اینکارو می کرد.
داخل راهرو لامپ هایی بود که شبا هم روشن بود هادی اونجا توی سرما مینشست و درسش رو می خوند
.
یکبار بهش گفتم : هادی چرا اینجا درس می خونی ؟ تو حق گردن این پایگاه داری ،
همه ی در و دیوار اینجارو خود تو بدون دستمزد گچ کاری کردی.
همه تزئینات اینجا کار شماست ! خب بمون توی پایگاه و درس بخون.تو که کار خلافی انجام نمی دی ! هادی گفت : من این درس رو برای خودم می خونم.
درست نیست از نوری که هزینه اش رو بیت المال پرداخت می کنه استفاده کنم.
از طرفی چون می دونم این لامپ ها تا صبح روشنه اینجا می مونم
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#مدافع_حرم_آل_الله
#مدافع_حرم_امامین_عسکریین
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌹
نه از این بابت که مشکلی ندارد. من خبر داشتم
که او با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کرد،
اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می فرماید: مؤمن شادی هایش در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش می باشد.
همه ی رفقای ما او را به همین خصلت می شناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده.🙂 😊 طرفی بسیار هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. 😄 رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد.
در این شوخی ها نیز دقت میکرد که گناهی از او سر نزند
.
به بیت المال خیلی حساس بود ، حتی قبل از اینکه ساکن نجف بشه.
یادم هست گاهی توی پایگاه بسیج درس می خوند آخر شب که کار بسیج تموم می شد از دفتر پایگاه بسیج بیرون میومد !
و در راهرو که بیرون از پایگاه بود مشغول مطالعه می شد. شرایط خونه به گونه ای نبود که بتونه اونجا درس بخونه برای همین اینکارو می کرد.
داخل راهرو لامپ هایی بود که شبا هم روشن بود هادی اونجا توی سرما مینشست و درسش رو می خوند
.
یکبار بهش گفتم : هادی چرا اینجا درس می خونی ؟ تو حق گردن این پایگاه داری ،
همه ی در و دیوار اینجارو خود تو بدون دستمزد گچ کاری کردی.
همه تزئینات اینجا کار شماست ! خب بمون توی پایگاه و درس بخون.تو که کار خلافی انجام نمی دی ! هادی گفت : من این درس رو برای خودم می خونم.
درست نیست از نوری که هزینه اش رو بیت المال پرداخت می کنه استفاده کنم.
از طرفی چون می دونم این لامپ ها تا صبح روشنه اینجا می مونم
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#مدافع_حرم_آل_الله
#مدافع_حرم_امامین_عسکریین
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌹
۱.۷k
۲۳ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.