عاشق کبوتر بود

عاشقِ کبوتر بود !
می گفت پرنده ای "وفادار" تر از آن نیست .
رهایش که می کنی هرجا برود، خیالت راحت است که بر می گردد ...

فقط دو روز حواسش پرت شد ،
فقط دو روز فراموششان کرد ،
همه شان رفتند ،
همه شان گم شدند !
او دانه می ریخت اما دیر بود ،
هیچ کدامشان بر نگشتند !

مشکل اینجاست ؛
ما فراموش کرده ایم که هیچ تعهدی "یک طرفه" نیست
وفادار ترین کبوتر هم ، برای ماندنش ؛
دانه می خواهد ،
"توجه" می خواهد ،
"عشق" می خواهد ...
هیچ کبوتری ، ناگزیر به ماندن نیست،
هیچ کبوتری !!!
#نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۵)

تلفن را بردارهرچه دل تنگت میخواهد بگواز عشق بگو برایش، از دو...

زن هاوقتی میخندندانگار دنیا میخنددمیگویید نه؟فکر کنید به خند...

بعضی صداها را‏باید در آغوش گرفت‏مثل یک دوستت دارم‏از زبان تو...

سرِ عاشق‌نگه‌داری اگر داری، محبت کنکه از یک مهربانی کارِ صد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط