حکایت شخصی به منصب ومقامی عالی
#حکایت شخصی به منصب ومقامی عالی
رسید یکی ازدوستان قدیمی اش برای تبریک به نزداورفت ولی آن شخص به اواعتنایی نکردوتنها ازوی پرسیدکیستی وبرای چه کارآمده ای دوست که چنین دید گفت من فلان دوست قدیمی توام چون شنیدم که ازدیده نابینا شده ونعمت چشم را ازدست داده ای برای تسلیت ودلداری توآمده ام آن شخص خجالت زده شدبسیارمعذرت خواهی کردوازوی پذیرای کرد.
رسید یکی ازدوستان قدیمی اش برای تبریک به نزداورفت ولی آن شخص به اواعتنایی نکردوتنها ازوی پرسیدکیستی وبرای چه کارآمده ای دوست که چنین دید گفت من فلان دوست قدیمی توام چون شنیدم که ازدیده نابینا شده ونعمت چشم را ازدست داده ای برای تسلیت ودلداری توآمده ام آن شخص خجالت زده شدبسیارمعذرت خواهی کردوازوی پذیرای کرد.
۱.۷k
۰۳ تیر ۱۳۹۹